دوباره سفیدش کردن؛ دیواره رو.
دوباره سفیدش کردن؛ دیواره رو.
میگن اینجوری بهتره.
میگن باید بنویسی و پارهاش کنی تا یادت بره.
میگن رو دیوار ننویس؛ میگن یه ورق کاغذ بردارم اما نمیشه!
من برای نوشتن، خیلی حرف تو سرم دارم.
برا همین یه عالمه کاغذ سفید میخوام؛یه عالمه کاغذ سفید...
مینویسم با مداد؛ با مدادای سیاه و زرد و قرمز و آبی.
بسته به حالش، به حسش، به اینکه دارم از کدوم لحظههام مینویسم...
بعضی وقتا رو خط افق مینویسم، مثل لب دریا، ساحل آروم، مثل روزای تابستونی.
بعضی وقتام قطرههای بارون عمودی؛ یه جوری که کلمه به کلمه میخورن به زمین و مغزاشون میپاشه کف پیادهرو...
مثل فیلترای سیگار که زیر پوتین و کفشای پاشنه بلند و اسپرت له میشن...
بعضی وقتام کج؛ مثل وقتی تو پلهها میدوییدم دنبالت رو پاگرد و با چند تا کلمه شکسته و زخمی میخورم زمینو بعد دست میندازم دور گردن نردهها و میرم سمت بالا، جایی که گمت کردم(:
#Heiran
میگن اینجوری بهتره.
میگن باید بنویسی و پارهاش کنی تا یادت بره.
میگن رو دیوار ننویس؛ میگن یه ورق کاغذ بردارم اما نمیشه!
من برای نوشتن، خیلی حرف تو سرم دارم.
برا همین یه عالمه کاغذ سفید میخوام؛یه عالمه کاغذ سفید...
مینویسم با مداد؛ با مدادای سیاه و زرد و قرمز و آبی.
بسته به حالش، به حسش، به اینکه دارم از کدوم لحظههام مینویسم...
بعضی وقتا رو خط افق مینویسم، مثل لب دریا، ساحل آروم، مثل روزای تابستونی.
بعضی وقتام قطرههای بارون عمودی؛ یه جوری که کلمه به کلمه میخورن به زمین و مغزاشون میپاشه کف پیادهرو...
مثل فیلترای سیگار که زیر پوتین و کفشای پاشنه بلند و اسپرت له میشن...
بعضی وقتام کج؛ مثل وقتی تو پلهها میدوییدم دنبالت رو پاگرد و با چند تا کلمه شکسته و زخمی میخورم زمینو بعد دست میندازم دور گردن نردهها و میرم سمت بالا، جایی که گمت کردم(:
#Heiran
۱۵.۶k
۱۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.