بی امان

بی امان
می تپد قلب ناڪوڪم
در حصار بازوانت....
آن ڪَاہ ڪہ چڪاوڪِ احساس
نغمہ ےِ دلدادڪَی را زمـزمہ می شود
و تندیس یخ زدہ ے تنهایی ذوب
چہ مشـتاقانہ می خواهم
تو را......
دیدگاه ها (۰)

گاهی دل می‌رود برای دیدار کسی که در دیده نیست. بی‌هوا، درست ...

نمیدونم چرا هرروز یاد تابستانی میافتم که تو برام پاییزش کردی

وقتی تو هستیبهانه ای برای دلتنگی نیستطعم عشق همانند طعم لبان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط