نشاندی روی زخم کهنه ی من مرهم خوبی
نشاندی روی زخم کهنهی من مرهم خوبی
حریمت آشنا کرده مرا با عالم خوبی
جهان، این هیچ سر درگم، فریبم داد با گندم
برای دفعهی چندم نبودم آدم خوبی
گریزان از همه دنیا خودم را یافتم اینجا
خودم را با بدی هایم کنارت ای همه خوبی
رها کردی مرا از غم، نشاندی جای آن غم، غم
غمِ دیگر که خیلی دوستش دارم غم خوبی
شلوغی ضریح تو عجب آشفته گیسویی ست
سپیدی ها، سیاهی ها چه در هم برهم خوبی
تو می آیی و از نزدیک می بینم تو را آخر
همان وقتی که می میرم عجب می میرم خوبی..
#سید_حمیدرضا_برقعی
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
حریمت آشنا کرده مرا با عالم خوبی
جهان، این هیچ سر درگم، فریبم داد با گندم
برای دفعهی چندم نبودم آدم خوبی
گریزان از همه دنیا خودم را یافتم اینجا
خودم را با بدی هایم کنارت ای همه خوبی
رها کردی مرا از غم، نشاندی جای آن غم، غم
غمِ دیگر که خیلی دوستش دارم غم خوبی
شلوغی ضریح تو عجب آشفته گیسویی ست
سپیدی ها، سیاهی ها چه در هم برهم خوبی
تو می آیی و از نزدیک می بینم تو را آخر
همان وقتی که می میرم عجب می میرم خوبی..
#سید_حمیدرضا_برقعی
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
۳۱.۳k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.