ازسهره وردی خواستندعشق راتفسیر کند
ازسهره وردی خواستندعشق راتفسیر کند
گفت: عشق را از "عشقه" گرفتند. گياهي كه در باغ
در بن درخت پديد آيد و در درخت پيچد.
همچنان مي رود تا همه درخت را فرا گيرد و چنانش
در شكنجه كشد كه در رگ درخت نم نماند،
تا آنگاه كه درخت خشك شود.
درخت وجود انسان هم چون باليدن آغاز كند و نزديك كمال رسد،
عشق از گوشه اي سر برآورد و خود را در او پيچد
تا به جايي رسد كه هيچ نم بشريت در او نگذارد.
آري، عشق اگرچه جان را به عالم بقا مي رساند،
اما تن را به عالم فنا مي كشاند.
زيرا كه در اين جهان هيچ چيز طاقت بار عشق را
نتواند داشت
نسیم صبح اگر به کویش کنی گذری
به دوست بگو که مرا زخاطرت نبری
گفت: عشق را از "عشقه" گرفتند. گياهي كه در باغ
در بن درخت پديد آيد و در درخت پيچد.
همچنان مي رود تا همه درخت را فرا گيرد و چنانش
در شكنجه كشد كه در رگ درخت نم نماند،
تا آنگاه كه درخت خشك شود.
درخت وجود انسان هم چون باليدن آغاز كند و نزديك كمال رسد،
عشق از گوشه اي سر برآورد و خود را در او پيچد
تا به جايي رسد كه هيچ نم بشريت در او نگذارد.
آري، عشق اگرچه جان را به عالم بقا مي رساند،
اما تن را به عالم فنا مي كشاند.
زيرا كه در اين جهان هيچ چيز طاقت بار عشق را
نتواند داشت
نسیم صبح اگر به کویش کنی گذری
به دوست بگو که مرا زخاطرت نبری
۱.۱k
۲۳ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.