زیاد سخت گرفتهایم

زیاد سخت گرفته‌ایم!⁣
زندگی چیزی به جز گرفتنِ یک استکان چای لب سوز از دستان مهربان مادر بود؟ که بنوشی و نفس آرامی بکشی و غرق شوی میان گل‌‌های سرخِ پیرهنش‌؟⁣

یا کنار پنجره‌‌ی چوبی بنشینی و انتظار بکشی برای آمدنِ بابا؟ برای شنیدنِ صدایِ امنِ پاهایش؟ که به دستان مردانه‌اش خیره شوی و دنبال دلخوشی‌های کوچکی برای ذوق کردن و بالا و پایین پریدن بگردی؟⁣

زندگی مگر چیزی به جز تماشای گلدان‌‌های سفالیِ کنارِ باغچه بود؟! یا که استشمام عطر کاهگل و یاسی که دیوارهای آجریِ حیاط را بغل کرده بود؟!⁣ ⁣

زندگی جز شنیدن صدای آواز جغدها و جیرجیرک‌ها و لالایی شبانه‌ی قورباغه‌های کنار رودخانه بود ؟! ⁣
جز اینکه در دل گرگ و میش صبح، با صدای آوازِ خروس همسایه بیدار شوی و اولین منظره‌ی مقابل چشمانت بخار کتریِ روی چراغ باشد؟!⁣
که ببینی و گوش کنی و ایمان داشته باشی که زندگی در کمال سادگی اما پر شورتر از همیشه، ادامه دارد...؟⁣
ما از زندگی چه می‌خواستیم که از دل این سادگی‌های اصیل و بی بازگشت به این پیچ و خم‌های ملال آور رسیده‌ایم ؟!



#دلنوشته_های_ناب_گل_یاس
#بانوی_احساس
#حس_خوب_آرامش
#ویسگون
دیدگاه ها (۰)

✅ برند لباسی جولانی توی اسرائیل تولید میشه :))

چوپان گله گوسفندان را به آغل برد و همه د‌رهای آن را بست چون ...

( گناهکار ) ۱۱۸ part با استرس به دکتری که روبه رویش نشسته بو...

My Vampire Mate Season 2 part : ۴

●بال های سیاه و سفید○پارت 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط