حضرتآقآمیفرمایند من نمیتونم اون نوشتها رو دستتون

حضرتِ‌آقآمیفرمایند: من‌ نمیتونم‌ اون‌ نوشتہ‌هاے رو دستتون‌ رو بخونم🙁!」
یڪۍازاون‌وسط‌دادزد🗣:
『نوشتیم‌جانم‌فداےرهبر🤭』
آقآمیگن:
「خدانڪنھ👀♥️」
--
#جانم_فداے_رهبر🌸😻
 ♡ (\(\
    („• ֊ •„)  ♡
┏━∪∪━━━━━┓
دیدگاه ها (۴)

آذری ها یه #باکری داشتن که اگر الان زنده بود کاخ ریاست جمهور...

آقای عمو پورنگ؛ بازم دم شما گرم تو این موقعیت که خیلیا برای ...

زمان شاه انقدر خوشی زده بود زیر دل مردم که برای تفریح کلیه م...

وقتی سلامت میکنم دهانم عطر یاس میگیرد🌸 ،در هر گوشه‌ی قلبم هز...

انقدر دلم میخواد بخونم ولی واقعا سختهبعد چند وقت نخوندن یه د...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭: 𝟑مینا بهت‌زده بود. هنوز داشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط