هزارمین روز
هزارمین روز
و هنوز
دیوار
بلندتر از صداست.
ابوعباس
در تقویمِ زخم
شماره میشود
نه با عدد
که با تکرار جور
و جراحت جفا.
آسمان
امروز
قرار نبود ببارد
اما بارید؛
نه از ابر
که از شرم.
باران
مثل اشک
از لبههای جهان چکید
و به زمین گفت:
صبر هم
حدی دارد.
میلهها
ساکتاند
اما شب
پر از فریادِ فروخورده است.
ابوعباس
در هزارمین صبحِ اسارت
ایستاده است
در جغرافیایِ ظلم،
و زمان
به او بدهکار...
آسمان
باز هم
بارانِ اشک میبارد؛
برای مردی
که آزادی
نام دیگرِ اوست.
و هنوز
دیوار
بلندتر از صداست.
ابوعباس
در تقویمِ زخم
شماره میشود
نه با عدد
که با تکرار جور
و جراحت جفا.
آسمان
امروز
قرار نبود ببارد
اما بارید؛
نه از ابر
که از شرم.
باران
مثل اشک
از لبههای جهان چکید
و به زمین گفت:
صبر هم
حدی دارد.
میلهها
ساکتاند
اما شب
پر از فریادِ فروخورده است.
ابوعباس
در هزارمین صبحِ اسارت
ایستاده است
در جغرافیایِ ظلم،
و زمان
به او بدهکار...
آسمان
باز هم
بارانِ اشک میبارد؛
برای مردی
که آزادی
نام دیگرِ اوست.
- ۴۸۱
- ۲۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط