دختر وسط خیابون داشت داد میزد میگفت : < چشمای کورت باز می
دختر وسط خیابون داشت داد میزد میگفت : < چشمای کورت باز میکردی میدیدی که حتی وقتی تو مقصر بودی من گردن میگرفتم ! که خم نیاد به ابروت دلت نشکنه حتی وقتی تو منو زیر سنگینی گیرای الکیت خورد کردی من فقط به فکر این بودم که نشکنی ! خودم به درک ؛ چطور این همه خوبی رو ندیدی :)
۴.۱k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲