استوری عاشقانه مهتاب
مهتاب ای مونس عاشقان روشنایی آسمان
مهتاب ای چراغ آسمان روشنی بخش جهان کو ماهم
نزدت چه شب ها با او در آنجا بودیم فارغ ز دنیا لب ها به لب ها بودیم
با یکدگر ما پیش تو تنها بودیم مفتون و شیدا غرق تماشا بودیم
مهتاب امشب که پیش تو ام او رفته و من مانده ام آه
افسوس رفت و آن دوران گذشت سر نهم بر کوه و دشت از هجرش
نزدت چه شبها با او در آنجا بودیم فارغ ز دنیا لبها به لبها بودیم
با یکدگر ما پیش تو تنها بودیم مفتون و شیدا غرق تماشا بودیم
#ویگن
یادمه خاطرات شیرین باهم بودن رو،چه روزهای که باهم وسط داستان زندگی چه کردیم از کدوم مسیر رفتیم که برسیم ولی حواسمون نبود که همون لحظاتی که پیش هم بودیم اصل باهم بودن بود حواسمون نبود که داریم لذت بخش ترین احساس زندگی رو باهم تجربه میکنیم،اصلا میدونی چیه همه این رفتن اومدن ها یه علت داشت اونم دیدن روی ماهت بود که وقتی کنار دستم میشستی دنیا مال من بود،یه وقتایی حواست نبود که نگاهت میکردم یا شونه به شونه هم قدم میزدیم مخصوصا اون روز زیر بارون وقتی روحمون رو صیغل میداد
دیدن چشمات در اون لحظه هایی که اشک شوق درونش بود امید میداد به دل خستم وقتی نگاهت میکردم لذت زندگی رو میدیدم،این جملات تمامش یک چیز رو میگه اونم اینه که داستانهایی که در سرم میگذره رو میشه باهاش کتاب نوشت ولی حرفی رو که در قلب من میگذره رو میخوام تو بگی و این تنها حسیه که اونو تو میدونی پس برام بنویس
یه چی بگم بدونی که چطور این فاصله سخت رو تاب آوردم
یادته اون پیرهنی که که توی تن جفتمون نشست و باهاش عکس گرفتی....
یا اون جعبه موزیکال .....
اون رفیق شبهای تنهاییم
هر وقت دلتنگت میشد فقط کافی بود دست دراز کنم بردارمش و بوش کنم،اون تنها چیزی بود که از تو و عطر تنه تو مونده بود برام
یکسال از اولین دیدارمون گذشت و من چقدر خوشبختم که توی این روز تورو دیدم
ماه من همیشه در قلب منی و این فاصله ها هیچ تاثیری روی دوست داشتنمون نداره که هیچ تازه هر روز داره به حسمون به هم اضافه هم میشه ....
از سال گذشته تازه فهمیدم زندگی کردن یعنی چی و رنگ زندگی برام معنی پیدا کرد ...
یلدات مبارک بهترینم ...
مهتاب ....
💞😍😘💞👉🦉@boof_graphy
مهتاب ای چراغ آسمان روشنی بخش جهان کو ماهم
نزدت چه شب ها با او در آنجا بودیم فارغ ز دنیا لب ها به لب ها بودیم
با یکدگر ما پیش تو تنها بودیم مفتون و شیدا غرق تماشا بودیم
مهتاب امشب که پیش تو ام او رفته و من مانده ام آه
افسوس رفت و آن دوران گذشت سر نهم بر کوه و دشت از هجرش
نزدت چه شبها با او در آنجا بودیم فارغ ز دنیا لبها به لبها بودیم
با یکدگر ما پیش تو تنها بودیم مفتون و شیدا غرق تماشا بودیم
#ویگن
یادمه خاطرات شیرین باهم بودن رو،چه روزهای که باهم وسط داستان زندگی چه کردیم از کدوم مسیر رفتیم که برسیم ولی حواسمون نبود که همون لحظاتی که پیش هم بودیم اصل باهم بودن بود حواسمون نبود که داریم لذت بخش ترین احساس زندگی رو باهم تجربه میکنیم،اصلا میدونی چیه همه این رفتن اومدن ها یه علت داشت اونم دیدن روی ماهت بود که وقتی کنار دستم میشستی دنیا مال من بود،یه وقتایی حواست نبود که نگاهت میکردم یا شونه به شونه هم قدم میزدیم مخصوصا اون روز زیر بارون وقتی روحمون رو صیغل میداد
دیدن چشمات در اون لحظه هایی که اشک شوق درونش بود امید میداد به دل خستم وقتی نگاهت میکردم لذت زندگی رو میدیدم،این جملات تمامش یک چیز رو میگه اونم اینه که داستانهایی که در سرم میگذره رو میشه باهاش کتاب نوشت ولی حرفی رو که در قلب من میگذره رو میخوام تو بگی و این تنها حسیه که اونو تو میدونی پس برام بنویس
یه چی بگم بدونی که چطور این فاصله سخت رو تاب آوردم
یادته اون پیرهنی که که توی تن جفتمون نشست و باهاش عکس گرفتی....
یا اون جعبه موزیکال .....
اون رفیق شبهای تنهاییم
هر وقت دلتنگت میشد فقط کافی بود دست دراز کنم بردارمش و بوش کنم،اون تنها چیزی بود که از تو و عطر تنه تو مونده بود برام
یکسال از اولین دیدارمون گذشت و من چقدر خوشبختم که توی این روز تورو دیدم
ماه من همیشه در قلب منی و این فاصله ها هیچ تاثیری روی دوست داشتنمون نداره که هیچ تازه هر روز داره به حسمون به هم اضافه هم میشه ....
از سال گذشته تازه فهمیدم زندگی کردن یعنی چی و رنگ زندگی برام معنی پیدا کرد ...
یلدات مبارک بهترینم ...
مهتاب ....
💞😍😘💞👉🦉@boof_graphy
۳۴.۰k
۰۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.