اعتمادم را گرفته اند رفیق، می ترسم حتی از حالم برایت بگوی
اعتمادم را گرفتهاند رفیق، میترسم حتی از حالم برایت بگویم، باور میکنی؟ یک روزی یک جایی، دلت اهلیِ آدمی میشود و از پنهانیترین قسمتهای احساس و زندگیات برایش حرف میزنی، حرف میزنی و تسکین پیدا میکنی، حرف میزنی و آرام میشوی، حرف میزنی و از رسوا شدن نمیترسی. قبول کن دردناک است ببینی همان آدم، جایی اهلیِ کسی شده و نه فقط خودش، که از ریزترین جزئیات وجود تو برایش حرف زده.
اعتماد ما را کشتند رفیق. میپرسی خوبم؟ -خوبم، همه چیز خوب است، غیر از این، حرفی برای گفتن نیست، انگیزه و دلیلی برای آرام شدن نیست.
من مدتهاست که دیگر حرفی برای گفتن ندارم...
با هیچکس...🍁🍁
اعتماد ما را کشتند رفیق. میپرسی خوبم؟ -خوبم، همه چیز خوب است، غیر از این، حرفی برای گفتن نیست، انگیزه و دلیلی برای آرام شدن نیست.
من مدتهاست که دیگر حرفی برای گفتن ندارم...
با هیچکس...🍁🍁
۴.۵k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.