عمیقترین جملهای که امروز خواندم
عمیقترین جملهای که امروز خواندم:
سقراط، محبتی که قادر به جبران آن نبود، نمیپذیرفت!!!
و به این فکر کردم که اگر چندسال قبل، محبت و لطف بیش از حد یک دوست را نپذیرفتهبودم و در آخر و عاقبتِ لطفهای بسیار و ادامه دار و یکطرفه که زمان و امکان و روحیهی پاسخ به آن را نداشتم تردید میکردم، شاید الآن بسیار آرامتر بودم و بسیاری از آسیبها را هرگز به چشم نمیدیدم و بسیاری از رنجها و اندوهها را متحمل نمیشدم.
من از یکسری واکنشها و اتفاقات به بعد، میترسم و گمانِ بد میبرم؛ به هر صمیمیتی که خارج از کنترل من اتفاق میافتد و به هرکسی که بیش از لیاقت یک انسان، به انسان محبت میکند! من میترسم و فاصله میگیرم از هرکسی که فراتر از شایستگیام مرا دوست دارد و واهمه دارم از هرچیزی که آلوده به عشق و علاقه و ایثار و وابستگیِ مفرط باشد. من واهمه دارم از هر لطفی که در نهایتِ امر، آبستنِ توقع بشود و کینه بزاید و بدخواهی بکارد و دشمنی درو کند ...
آنکسی که خدا میفرستد
تو را چنان دوست خواهد داشت که گویی رسالتش در جهان، همین است...
سقراط، محبتی که قادر به جبران آن نبود، نمیپذیرفت!!!
و به این فکر کردم که اگر چندسال قبل، محبت و لطف بیش از حد یک دوست را نپذیرفتهبودم و در آخر و عاقبتِ لطفهای بسیار و ادامه دار و یکطرفه که زمان و امکان و روحیهی پاسخ به آن را نداشتم تردید میکردم، شاید الآن بسیار آرامتر بودم و بسیاری از آسیبها را هرگز به چشم نمیدیدم و بسیاری از رنجها و اندوهها را متحمل نمیشدم.
من از یکسری واکنشها و اتفاقات به بعد، میترسم و گمانِ بد میبرم؛ به هر صمیمیتی که خارج از کنترل من اتفاق میافتد و به هرکسی که بیش از لیاقت یک انسان، به انسان محبت میکند! من میترسم و فاصله میگیرم از هرکسی که فراتر از شایستگیام مرا دوست دارد و واهمه دارم از هرچیزی که آلوده به عشق و علاقه و ایثار و وابستگیِ مفرط باشد. من واهمه دارم از هر لطفی که در نهایتِ امر، آبستنِ توقع بشود و کینه بزاید و بدخواهی بکارد و دشمنی درو کند ...
آنکسی که خدا میفرستد
تو را چنان دوست خواهد داشت که گویی رسالتش در جهان، همین است...
- ۵۷۹
- ۰۹ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط