بابام میگی: بریم خونه یکی از عمه هام و با بقیه عمه ها و ف
بابام میگی: بریم خونه یکی از عمه هام و با بقیه عمه ها و فامیل خوشبگذرونیم و بخوریم میو و شیرینی مگه زندانی بیا بریم،
من باید ساعت7برم اونجا با سرددم و منو مسخرم کنن حالمو به هم بزنن و پچه های فامیل منو مجبور به بازی کنن
منم که از بدنم متنفرم و مجبورم جلو اونها بخورم و باید برم حموم
می بینید زندگیه منو،
نمیخوام برم میخوام سیدرما و کیدرما ببینمم😐
من باید ساعت7برم اونجا با سرددم و منو مسخرم کنن حالمو به هم بزنن و پچه های فامیل منو مجبور به بازی کنن
منم که از بدنم متنفرم و مجبورم جلو اونها بخورم و باید برم حموم
می بینید زندگیه منو،
نمیخوام برم میخوام سیدرما و کیدرما ببینمم😐
۴.۹k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.