می رفتم و اشتیاقت در چهرهی لاغرم بود

🌱🍒می رفتم و اشتیاقت در چهره‌ی لاغرم بود
عکس تو زیباتر از پیش در قاب چشم ترم بود

کاجی تبر خورده در باد، یک شانه ام آتش و شعر
بارانی از زخم و لبخند بر شانه‌‌ی دیگرم بود

وقتی دهان می گشودم چون فرق چاکیده‌ی کوه
فواره‌ی نعره می شد دردی که در پیکرم بود

از عقده های نهفته، از شعرهای نگفته
صد شعله‌ی ناشکفته در زیر خاکسترم بود

چون یال توفان مشوش، آشفته دستار و سرکش
اسپند جانم بر آتش، پیشانی ات مجمرم بود

ای اول و انتهایم، دوشیزه‌ی شعرهایم!
کاش این نفسهای آخر دست تو زیر سرم بود🌱🍒

محمدعلی جوشایی
دیدگاه ها (۷)

🍒🌱بی هیچ منظوری به تو فکر می‌کنمو بی‌هیچ‎دلیلی متشکرم که دوب...

#پست_جدید #خاص#دکلمه _زیبا

🍒🌱عشق همین است در سرزمین من...من کشنده ی خواب های خویش را دو...

🌱🍒غروب ساعت غمگینی استنمی‌تواند حتا گلدانی را بیندازدو غم کم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط