قلم بر دست گرفتم؛
قلم بر دست گرفتم؛
با بارانی از چشمانم ز تو مینویسم،
تویی که نیستی رفته ای
گاه این قلب به تپش میافتاد ز یادگاری هایت
میآیی روزی که دگر من،من نیستم
با بارانی از چشمانم ز تو مینویسم،
تویی که نیستی رفته ای
گاه این قلب به تپش میافتاد ز یادگاری هایت
میآیی روزی که دگر من،من نیستم
۱۶.۸k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.