پدیده توهم جمعی زمانی رخ میدهد که فرد در درون خود به گ
پدیده توهم جمعی زمانی رخ میدهد که فرد در درون خود به گزاره «آ» معتقد است، اما با تصور اینکه اکثریت جامعه به گزاره «ب» باور دارند، در عرصه عمومی از «ب» حمایت میکند. نکته اینجاست که بسیاری از افراد دیگر نیز دقیقاً در همین وضعیت قرار دارند. آنها هم قلباً به «آ» معتقدند اما در ظاهر طرفدار «ب» هستند. نتیجه، شکلگیری یک اجماع دروغین و یک واقعیت اجتماعی است که تقریباً هیچکس در خلوت خود به آن باور ندارد.
اما این توهم جمعی از کجا نشات میگیرد؟ کتاب «ریشههای فرهنگی ارتباط در ایران» با تحلیل هزاران شعر و مَثَل در طول تاریخ، تحلیلی جذاب ارائه میدهد. بر اساس این پژوهش، ما ایرانیان در هنگام ارتباط، مخاطب خود را بر اساس دو محور دستهبندی میکنیم:
محور اول: خودی/غیرخودی
محور دوم: فرادست/فرودست (دارای برتری/فاقد برتری)
در نهایت الگوی رفتاری ما اینگونه است:
اگر مخاطب غیرخودی یا فرادست تشخیص داده شود، دو استراتژی اصلی ارتباطی ما «ظاهرسازی» و «سکوت» خواهد بود.
تنها زمانی که مخاطب خودی و فرودست (یا برابر) باشد، ما به خود اجازه میدهیم که بدون ظاهرسازی و سکوت، صریح و مستقیم صحبت کنیم.
این الگوی ارتباطی که محصول تاریخ استبدادی ماست، توضیح میدهد که چرا در لفافه سخن گفتن در جامعه ما تبدیل به عادت شده است. این میراث فرهنگی، زبانی مملو از گوشه و کنایه، متلک، استعاره و شعر را برای ما به جا گذاشته است. یاد گرفتهایم که چگونه بدون بیان مستقیم، مقصود خود را منتقل کنیم.
این دقیقاً نقطهی تقابل فرهنگ ما با تمامی پیشفرضهای تفکر نقادانه است. تفکر نقادانه از ما میخواهد که استعاره و شعر را کنار بزنیم و به استدلال ورزی شفاف بپردازیم. تفکر نقادانه به دنبال استدلال مستدل، شفافیت و صراحت است. در حالی که فرهنگ ما، ابهام را تشویق میکند. دقیقا به همین دلیل است که وقتی با آموزههای تفکر نقادانه که عموما از فرهنگی دیگر ترجمه میشود روبهرو میشویم، زبان ما به سادگی آن را نمیپذیرد. به عبارت دیگر، میتوان گفت یک شکاف عمیق میان الگوهای ارتباطی نهادینهشده در فرهنگ ما و الزامات منطقی تفکر نقادانه وجود دارد.
Please note: While the lecture is real, the supplementary visuals are created with AI to enhance the learning experience.
#تفکر_نقادانه #تفکر_علمی #فرهنگ_ایرانی #قدرت_بی_قدرتان
اما این توهم جمعی از کجا نشات میگیرد؟ کتاب «ریشههای فرهنگی ارتباط در ایران» با تحلیل هزاران شعر و مَثَل در طول تاریخ، تحلیلی جذاب ارائه میدهد. بر اساس این پژوهش، ما ایرانیان در هنگام ارتباط، مخاطب خود را بر اساس دو محور دستهبندی میکنیم:
محور اول: خودی/غیرخودی
محور دوم: فرادست/فرودست (دارای برتری/فاقد برتری)
در نهایت الگوی رفتاری ما اینگونه است:
اگر مخاطب غیرخودی یا فرادست تشخیص داده شود، دو استراتژی اصلی ارتباطی ما «ظاهرسازی» و «سکوت» خواهد بود.
تنها زمانی که مخاطب خودی و فرودست (یا برابر) باشد، ما به خود اجازه میدهیم که بدون ظاهرسازی و سکوت، صریح و مستقیم صحبت کنیم.
این الگوی ارتباطی که محصول تاریخ استبدادی ماست، توضیح میدهد که چرا در لفافه سخن گفتن در جامعه ما تبدیل به عادت شده است. این میراث فرهنگی، زبانی مملو از گوشه و کنایه، متلک، استعاره و شعر را برای ما به جا گذاشته است. یاد گرفتهایم که چگونه بدون بیان مستقیم، مقصود خود را منتقل کنیم.
این دقیقاً نقطهی تقابل فرهنگ ما با تمامی پیشفرضهای تفکر نقادانه است. تفکر نقادانه از ما میخواهد که استعاره و شعر را کنار بزنیم و به استدلال ورزی شفاف بپردازیم. تفکر نقادانه به دنبال استدلال مستدل، شفافیت و صراحت است. در حالی که فرهنگ ما، ابهام را تشویق میکند. دقیقا به همین دلیل است که وقتی با آموزههای تفکر نقادانه که عموما از فرهنگی دیگر ترجمه میشود روبهرو میشویم، زبان ما به سادگی آن را نمیپذیرد. به عبارت دیگر، میتوان گفت یک شکاف عمیق میان الگوهای ارتباطی نهادینهشده در فرهنگ ما و الزامات منطقی تفکر نقادانه وجود دارد.
Please note: While the lecture is real, the supplementary visuals are created with AI to enhance the learning experience.
#تفکر_نقادانه #تفکر_علمی #فرهنگ_ایرانی #قدرت_بی_قدرتان
- ۴.۰k
- ۲۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط