خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود
خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود
من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود
خلق از من در عذاب و من خود از اخلاق خویش
از عذاب خلق و من یا رب چه ات منظور بود
حاصلی ای دهر از من غیر شر و شور نیست
مقصدت از خلقت من سیر شر و شور بود
ذات من معلوم بودت نیست مرغوب از چه ام
افریدستی زبانم لال چشمت کور بود
ای چه خوش بود چشم می پوشیدی از تکوین من
فرض می کردی که ناقص خلقتت یک مور بود
ای طبیعت گر نبودم من جهانت نقص داشت
ای فلک گر من نمی زادی اجاقت کور بود
گر نبودی تابش استاره من در سپهر
تیر و بهرام و خور و کیوان و مه بی نور بود
گر بدم من در عدم استاره عورت نبود
اسمانت خالی از استارگان عور بود
افریدن مردمی را بهر گور اندر عذاب
گر خدایی هست ز انصاف خدایی دور بود
گر من اندر جای تو بودم امیر کائنات
هر کسی از بهر کار بهتری مامور بود
انکه نتوان به نیکی پاس هر مخلوق داد
از چه کرد این افرینش را مگر مجبور بود...♏
من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود
خلق از من در عذاب و من خود از اخلاق خویش
از عذاب خلق و من یا رب چه ات منظور بود
حاصلی ای دهر از من غیر شر و شور نیست
مقصدت از خلقت من سیر شر و شور بود
ذات من معلوم بودت نیست مرغوب از چه ام
افریدستی زبانم لال چشمت کور بود
ای چه خوش بود چشم می پوشیدی از تکوین من
فرض می کردی که ناقص خلقتت یک مور بود
ای طبیعت گر نبودم من جهانت نقص داشت
ای فلک گر من نمی زادی اجاقت کور بود
گر نبودی تابش استاره من در سپهر
تیر و بهرام و خور و کیوان و مه بی نور بود
گر بدم من در عدم استاره عورت نبود
اسمانت خالی از استارگان عور بود
افریدن مردمی را بهر گور اندر عذاب
گر خدایی هست ز انصاف خدایی دور بود
گر من اندر جای تو بودم امیر کائنات
هر کسی از بهر کار بهتری مامور بود
انکه نتوان به نیکی پاس هر مخلوق داد
از چه کرد این افرینش را مگر مجبور بود...♏
۱۰.۰k
۰۶ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.