کپشن😌 👇
کپشن😌 👇
من از آن تافته های جدا بافته نبودم که هر توهینی را ببخشم.
همیشه در آخر کار آن را از یاد می بردم.
آنکس که تصور می کرد از اون نفرت دارم، اما میدید که با لبخندی صمیمی به او سلام می گویم، غرق در شگفتی می شد و نمی توانست باور کند.
در این حال بر حسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین یا بی غیرتیم را تحقیر می کرد.
بی آنکه فکر کند که انگیزه من ساده تر از این ها بوده است، من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم!
_البر کامو
من از آن تافته های جدا بافته نبودم که هر توهینی را ببخشم.
همیشه در آخر کار آن را از یاد می بردم.
آنکس که تصور می کرد از اون نفرت دارم، اما میدید که با لبخندی صمیمی به او سلام می گویم، غرق در شگفتی می شد و نمی توانست باور کند.
در این حال بر حسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین یا بی غیرتیم را تحقیر می کرد.
بی آنکه فکر کند که انگیزه من ساده تر از این ها بوده است، من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم!
_البر کامو
۲۴.۳k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲