یکی از رایجترین اشتباههایی که کارآفرینها و بنیانگذارا
یکی از رایجترین اشتباههایی که کارآفرینها و بنیانگذاران استارتاپها در فروش مرتکب میشوند، وابستگی بیش از حد به نتیجه فروش است. وقتی فروشنده یا کارآفرین بیش از اندازه روی «حتماً باید بفروشم» تمرکز میکند، این فشار بهطور ناخودآگاه به مخاطب منتقل میشود و مقاومت ایجاد میکند.
کارآفرینهای حرفهای فروش را بهعنوان یک فرآیند آماری میبینند، نه یک اتفاق احساسی. آنها به چیزی به نام قانون میانگینها (Law of Averages) تکیه میکنند؛ یعنی میدانند از هر تعداد مشخصی مکالمه، پرزنت یا جلسه فروش، درصد معینی به فروش منجر خواهد شد.
به همین دلیل، شکست یک مذاکره برایشان بحران نیست، بلکه بخشی طبیعی از مسیر است.
چرا «بینیازی ذهنی» قدرت فروش را افزایش میدهد؟
🔻وقتی شما وابسته به خرید یا نخریدن یک مشتری خاص نباشید:
اعتمادبهنفستان بالا میرود
گفتوگو طبیعیتر میشود
تمرکزتان از «فروختن» به «کمککردن» تغییر میکند
و این دقیقاً همان چیزی است که مشتری احساس میکند.
🔑تکنیک کلیدی: پیششرطسازی ذهنی (Pre-Indoctrination):
کارآفرینهای موفق قبل از ارائه پیشنهاد فروش، ذهن مخاطب را آماده میکنند.
بهجای صحبت مستقیم درباره محصول، قیمت یا خدمات، روی آموزش تمرکز میکنند.
اما چه چیزی را آموزش میدهند؟ نه ویژگیها، نه مزایا، بلکه:
نتیجهای که مشتری بهدنبال آن است
تغییری که میخواهد در زندگی یا کسبوکارش ایجاد شود
مشکل ریشهای که هنوز درست درکش نکرده
وقتی مخاطب قبل از شنیدن پیشنهاد شما:
مشکلش را عمیقتر بفهمد
راهحل را منطقی بداند
احساس کند «این دقیقاً همان چیزی است که میخواهم»
احتمال پذیرش پیشنهاد شما چند برابر میشود.
مدل عملی برای کارآفرینها
قبل از هر فروش، این سه مرحله را اجرا کنید:
1. آموزش: به مشتری کمک کنید مسئلهاش را شفاف ببیند
2. تغییر زاویه دید: نشان دهید چرا روشهای قبلی جواب نداده
3. ارائه پیشنهاد: محصول یا خدمت را بهعنوان مسیر طبیعی آن تغییر معرفی کنید
در این حالت، فروش دیگر «هلدادن» نیست، بلکه نتیجه طبیعی یک گفتوگوی هوشمندانه است.
📍در نهایت کارآفرین حرفهای محصول خود را نمیفروشد، بلکه تغییری را که مخاطب در پی آن است معنا میبخشد. او میداند زمانی که مخاطب به درک روشنتری از خواسته و چالش خود برسد، انتخاب دیگر تحمیل نیست، تصمیم است.
کارآفرینهای حرفهای فروش را بهعنوان یک فرآیند آماری میبینند، نه یک اتفاق احساسی. آنها به چیزی به نام قانون میانگینها (Law of Averages) تکیه میکنند؛ یعنی میدانند از هر تعداد مشخصی مکالمه، پرزنت یا جلسه فروش، درصد معینی به فروش منجر خواهد شد.
به همین دلیل، شکست یک مذاکره برایشان بحران نیست، بلکه بخشی طبیعی از مسیر است.
چرا «بینیازی ذهنی» قدرت فروش را افزایش میدهد؟
🔻وقتی شما وابسته به خرید یا نخریدن یک مشتری خاص نباشید:
اعتمادبهنفستان بالا میرود
گفتوگو طبیعیتر میشود
تمرکزتان از «فروختن» به «کمککردن» تغییر میکند
و این دقیقاً همان چیزی است که مشتری احساس میکند.
🔑تکنیک کلیدی: پیششرطسازی ذهنی (Pre-Indoctrination):
کارآفرینهای موفق قبل از ارائه پیشنهاد فروش، ذهن مخاطب را آماده میکنند.
بهجای صحبت مستقیم درباره محصول، قیمت یا خدمات، روی آموزش تمرکز میکنند.
اما چه چیزی را آموزش میدهند؟ نه ویژگیها، نه مزایا، بلکه:
نتیجهای که مشتری بهدنبال آن است
تغییری که میخواهد در زندگی یا کسبوکارش ایجاد شود
مشکل ریشهای که هنوز درست درکش نکرده
وقتی مخاطب قبل از شنیدن پیشنهاد شما:
مشکلش را عمیقتر بفهمد
راهحل را منطقی بداند
احساس کند «این دقیقاً همان چیزی است که میخواهم»
احتمال پذیرش پیشنهاد شما چند برابر میشود.
مدل عملی برای کارآفرینها
قبل از هر فروش، این سه مرحله را اجرا کنید:
1. آموزش: به مشتری کمک کنید مسئلهاش را شفاف ببیند
2. تغییر زاویه دید: نشان دهید چرا روشهای قبلی جواب نداده
3. ارائه پیشنهاد: محصول یا خدمت را بهعنوان مسیر طبیعی آن تغییر معرفی کنید
در این حالت، فروش دیگر «هلدادن» نیست، بلکه نتیجه طبیعی یک گفتوگوی هوشمندانه است.
📍در نهایت کارآفرین حرفهای محصول خود را نمیفروشد، بلکه تغییری را که مخاطب در پی آن است معنا میبخشد. او میداند زمانی که مخاطب به درک روشنتری از خواسته و چالش خود برسد، انتخاب دیگر تحمیل نیست، تصمیم است.
- ۵۹۵
- ۰۳ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط