وقتی
وقتی
دفترم را باز می کنم
انگار جنگل را ورق می زنم ؛
درخت هایی که
یک به یک می افتند،
آشیانه هایی که از هم می پاشند،
وَ صدای غمگینِ پرنده ها
که از حنجره ی قلم
در خالیِ کاغذهایم می پیچد و
شعر می شود...
دفترم را باز می کنم
انگار جنگل را ورق می زنم ؛
درخت هایی که
یک به یک می افتند،
آشیانه هایی که از هم می پاشند،
وَ صدای غمگینِ پرنده ها
که از حنجره ی قلم
در خالیِ کاغذهایم می پیچد و
شعر می شود...
- ۷.۲k
- ۲۹ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط