ندای شب
«ندای شب»
چشمان شب گشوده شد و ستاره ها پدیدار گشتند. سکوت سنگین بر زمین سایه افکند و باد آرام در میان درختان به نجوا پرداخت. آسمان پر از رمز و راز شد و زمین در آغوش تاریکی به خواب فرو رفت.
شبی دیگر از راه رسید، شبی که در آن نور و سایه به هم آمیخته اند. ماه، این گوی نقره ای، از میان ابرها بیرون آمد و بر پهنه ی آسمان پاشید. سکوت شب، گویی آکنده از رازهای ناگفته است.
در این شب آرام، دل ها به پرواز در می آیند و رویاها رنگ می گیرند. هر ستاره، یک امید و هر سایه، یک خاطره است. شب، زمان اندیشه و تأمل است، زمانی که می توانیم با خود خلوت کنیم و به ژرفای وجودمان بنگریم.
شبی دیگر، و باز هم داستان های ناگفته ی زمین. باد، قصه ی درختان را می خواند و ماه، داستان عاشقان را. شب، آغوش گشوده است برای همه ی کسانی که به دنبال آرامش و صلح هستند.
و در نهایت، شب، پلی است به سوی روزی دیگر، روزی پر از امید و روشنایی.
چشمان شب گشوده شد و ستاره ها پدیدار گشتند. سکوت سنگین بر زمین سایه افکند و باد آرام در میان درختان به نجوا پرداخت. آسمان پر از رمز و راز شد و زمین در آغوش تاریکی به خواب فرو رفت.
شبی دیگر از راه رسید، شبی که در آن نور و سایه به هم آمیخته اند. ماه، این گوی نقره ای، از میان ابرها بیرون آمد و بر پهنه ی آسمان پاشید. سکوت شب، گویی آکنده از رازهای ناگفته است.
در این شب آرام، دل ها به پرواز در می آیند و رویاها رنگ می گیرند. هر ستاره، یک امید و هر سایه، یک خاطره است. شب، زمان اندیشه و تأمل است، زمانی که می توانیم با خود خلوت کنیم و به ژرفای وجودمان بنگریم.
شبی دیگر، و باز هم داستان های ناگفته ی زمین. باد، قصه ی درختان را می خواند و ماه، داستان عاشقان را. شب، آغوش گشوده است برای همه ی کسانی که به دنبال آرامش و صلح هستند.
و در نهایت، شب، پلی است به سوی روزی دیگر، روزی پر از امید و روشنایی.
- ۲.۷k
- ۲۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط