.میم.
كيست علی؟حيدر دول دول سوار***صاحب لوح و قلم و ذوالفقار
از چه علی شد ولی ذوالجلال؟***دامن پاكيزه و شير حلال
شير خدا را چه كسی شير داد؟***شير زنی مؤمن و نيكو نهاد
كيست اين چهره پوش گرد آلود؟***شانه هایه ستبر دردآلود
كيست اين رده پايه پينه زده***گام در كوفه و مدينه زده
کیست این امتزاج آتش و نور***چهره و گرمنای حرم تنور
كيست اين سايه وار در دل شب***كيسه ای پر زعشق و نان و رطب
كيستم؟بنده ای به درگه او***كه مگر طی كنم شبی ره او
آه مولا...مرا مدد برسان***زير صفرم مرا به صد برسان
يكی گويد سرا پا عيب دارم***يكی گويد زبان از غیب دارم
نميدانم چه هستم،هرچه هستم***قلم چون تيغ میرقصد زدستم
نه دعبل نه فرزدق نه کمیتم***وليكن خاك پای اهل بيتم
الا ساقی مستانه ولايت***بهار بی زمستان ولایت
از آن جامی كه دادی كربلا را***بنوشان اين خراب مبتلا را
چنان مستم كن از يكتا پرستی***كه از آهم بسوزد ملك هستی
هزاران راز را در من نهفتی***ولی در گوش من اينگونه گفتی
ز احمد تا احد يك ميم فرق است***جهانی اندرین يك ميم غرق است
يقينا ميم احمد ميم مستيست***كه سرمست از جمالش چشم هستيست
ز احمد هر دو عالم آبرو يافت***دمی خنديد و هستی رنگ و بو يافت
اگر احمد نبود آدم كجا بود***خدا را آيه ای محكم كجا بود
چه می پرسند كه اين احمد كدام است***كه ذکرش لذت شرب مدام است
همان احمد كه آوازش بهار است***دليل خلقت ليل و نهار است
همان احمد كه فرزند خليل است***قيام بت شكنها را دلیل است
همان احمد که ستارالعیوب است***دلیل راه و علام
الغیوب است
همان احمد كه جامش جام وحی است***بدستش ذوالفقار امرونهی است
همان احمد که ختم الانبیا شد***جناب کنت کنزا مخفیا شد
همان اول كه اينجا آخر امد***همان باطن كه بر ما ظاهر آمد
همان احمد كه سرمستان سرمد***بخوانندش ابوالقاسم محمد
محمد ميم حا ميم دال است***تدارك بخش عدل و اعتدال است
محمد رحمت للعالمين است***شرافت بخش صد روح الامين است
محمد پاك و شفاف و زلال است***كه مرآت جمال ذوالجلال است
محمد تا نبوت، را بر انگيخت***ولايت را به كام شيعيان ريخت
ولايت باده غیب و شهود است***كليد مخزن سر وجود است
محمد با علی روز ٱخوت***ولايت را گره زد بر نبوت
محمد را علی آينه دار است***نخستين جلوه اش در ذوالفقار است
بجز دست علی مشکل گشا كيست؟***كليد كنت کنزا
مخفیا کيست؟
كسی جز او توانايی ندارد***كه زخم شيعه را مرهم گذارد
غدير ای باده گردان ولايت***رسولان الهی مبتلايت
ندا آمد به محراب سماوات***به گوش گوشه گيران خرابات
رسولی كز غدیر خم ننوشد***ردای سبز بعثت را نپوشد
تمام انبيا ساغر گرفتند***شراب از ساقی كوثر گرفتند
علی ساقی رندان بلاكش***بده جامی كه میسوزم در آتش
مرا آيينه صدق و صفا كن***تجليگاه نور مصطفی كن.
بر محمد و آل محمد صلوات
از چه علی شد ولی ذوالجلال؟***دامن پاكيزه و شير حلال
شير خدا را چه كسی شير داد؟***شير زنی مؤمن و نيكو نهاد
كيست اين چهره پوش گرد آلود؟***شانه هایه ستبر دردآلود
كيست اين رده پايه پينه زده***گام در كوفه و مدينه زده
کیست این امتزاج آتش و نور***چهره و گرمنای حرم تنور
كيست اين سايه وار در دل شب***كيسه ای پر زعشق و نان و رطب
كيستم؟بنده ای به درگه او***كه مگر طی كنم شبی ره او
آه مولا...مرا مدد برسان***زير صفرم مرا به صد برسان
يكی گويد سرا پا عيب دارم***يكی گويد زبان از غیب دارم
نميدانم چه هستم،هرچه هستم***قلم چون تيغ میرقصد زدستم
نه دعبل نه فرزدق نه کمیتم***وليكن خاك پای اهل بيتم
الا ساقی مستانه ولايت***بهار بی زمستان ولایت
از آن جامی كه دادی كربلا را***بنوشان اين خراب مبتلا را
چنان مستم كن از يكتا پرستی***كه از آهم بسوزد ملك هستی
هزاران راز را در من نهفتی***ولی در گوش من اينگونه گفتی
ز احمد تا احد يك ميم فرق است***جهانی اندرین يك ميم غرق است
يقينا ميم احمد ميم مستيست***كه سرمست از جمالش چشم هستيست
ز احمد هر دو عالم آبرو يافت***دمی خنديد و هستی رنگ و بو يافت
اگر احمد نبود آدم كجا بود***خدا را آيه ای محكم كجا بود
چه می پرسند كه اين احمد كدام است***كه ذکرش لذت شرب مدام است
همان احمد كه آوازش بهار است***دليل خلقت ليل و نهار است
همان احمد كه فرزند خليل است***قيام بت شكنها را دلیل است
همان احمد که ستارالعیوب است***دلیل راه و علام
الغیوب است
همان احمد كه جامش جام وحی است***بدستش ذوالفقار امرونهی است
همان احمد که ختم الانبیا شد***جناب کنت کنزا مخفیا شد
همان اول كه اينجا آخر امد***همان باطن كه بر ما ظاهر آمد
همان احمد كه سرمستان سرمد***بخوانندش ابوالقاسم محمد
محمد ميم حا ميم دال است***تدارك بخش عدل و اعتدال است
محمد رحمت للعالمين است***شرافت بخش صد روح الامين است
محمد پاك و شفاف و زلال است***كه مرآت جمال ذوالجلال است
محمد تا نبوت، را بر انگيخت***ولايت را به كام شيعيان ريخت
ولايت باده غیب و شهود است***كليد مخزن سر وجود است
محمد با علی روز ٱخوت***ولايت را گره زد بر نبوت
محمد را علی آينه دار است***نخستين جلوه اش در ذوالفقار است
بجز دست علی مشکل گشا كيست؟***كليد كنت کنزا
مخفیا کيست؟
كسی جز او توانايی ندارد***كه زخم شيعه را مرهم گذارد
غدير ای باده گردان ولايت***رسولان الهی مبتلايت
ندا آمد به محراب سماوات***به گوش گوشه گيران خرابات
رسولی كز غدیر خم ننوشد***ردای سبز بعثت را نپوشد
تمام انبيا ساغر گرفتند***شراب از ساقی كوثر گرفتند
علی ساقی رندان بلاكش***بده جامی كه میسوزم در آتش
مرا آيينه صدق و صفا كن***تجليگاه نور مصطفی كن.
بر محمد و آل محمد صلوات
۶۲.۱k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲