- به مَسیری که هَرگز
- به مَسیری که هَرگز
از آن نَخواهی آمَد نِگاه میکنَم : (
به دَری که هَرگز آن را نَخواهی گُشود خیره میشَوَم
و گوشهایَم را بَرایِ شِنیدَنِ صِدایَت . .
که هَرگز نَخواهم شِنید ، تیزمیکنَم،
کَسی نِمیدانَد انجامِ هَر بارهیِ این کارها،
چیزی شَبیهِ جان کَندَن اَست!
«دیدۍ
میلَرزه
دِلِت،
وَقتۍ
بِهِت
زُل میزنه؟!
مآ،نَدیدیم،خوشبِحالِتون⍨»
‹ بہخدادردلوجانمنیست ..
هیچجزحسرتدیدارش..
از آن نَخواهی آمَد نِگاه میکنَم : (
به دَری که هَرگز آن را نَخواهی گُشود خیره میشَوَم
و گوشهایَم را بَرایِ شِنیدَنِ صِدایَت . .
که هَرگز نَخواهم شِنید ، تیزمیکنَم،
کَسی نِمیدانَد انجامِ هَر بارهیِ این کارها،
چیزی شَبیهِ جان کَندَن اَست!
«دیدۍ
میلَرزه
دِلِت،
وَقتۍ
بِهِت
زُل میزنه؟!
مآ،نَدیدیم،خوشبِحالِتون⍨»
‹ بہخدادردلوجانمنیست ..
هیچجزحسرتدیدارش..
۲.۶k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲