ما که زورمان به غمها نمیرسد ما که زورمان نمیرسد دردها
ما که زورمان به غمها نمیرسد! ما که زورمان نمیرسد دردهای عالم را مچاله کنیم و پرت کنیم چند کهکشان آنطرفتر و نفس راحتی بکشیم. ما که زورمان نمیرسد حال تمام آدمها را خوب کنیم، که دست تمام اتفاقات ناخوشایند و نامطلوب را بگیریم و ببریمشان یک سیارهی خالی از سکنه تا آنجا بیفتند و حال کسی را بد نکنند. ما که بلد نیستیم همه را مهربانانه در آغوش بگیریم و قطب شمالِ دلهای همه را خط استوا کنیم، بلد نیستیم همه چیز را درست کنیم و تمامِ رفتهها را بازگردانیم و تمام خاطرات ناخوب را محو کنیم و چرخ جهان را جور دیگری بچرخانیم، جوری که دیگر هیچکس غمگین نباشد.
ما که بلد نیستیم پاککن برداریم و تمام خطخطیهای ناجورِ غم را پاک کنیم از صفحهی روزگار....
ما که بلد نیستیم پاککن برداریم و تمام خطخطیهای ناجورِ غم را پاک کنیم از صفحهی روزگار....
- ۵.۴k
- ۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط