ما که زورمان به غمها نمیرسد ما که زورمان نمیرسد دردها

ما که زورمان به غم‌ها نمی‌رسد! ما که زورمان نمی‌رسد دردهای عالم را مچاله کنیم و پرت کنیم چند کهکشان آن‌طرف‌تر و نفس راحتی بکشیم. ما که زورمان نمی‌رسد حال تمام آدم‌ها را خوب کنیم، که دست تمام اتفاقات ناخوشایند و نامطلوب را بگیریم و ببریمشان یک سیاره‌ی خالی از سکنه تا آنجا بیفتند و حال کسی را بد نکنند. ما که بلد نیستیم همه را مهربانانه در آغوش بگیریم و قطب شمالِ دل‌های همه را خط استوا کنیم، بلد نیستیم همه چیز را درست کنیم و تمامِ رفته‌ها را بازگردانیم و تمام خاطرات ناخوب را محو کنیم و چرخ جهان را جور دیگری بچرخانیم، جوری که دیگر هیچ‌کس غمگین نباشد.
ما که بلد نیستیم پاک‌کن برداریم و تمام خط‌خطی‌های ناجورِ غم را پاک کنیم از صفحه‌ی روزگار....
دیدگاه ها (۰)

می رود "قافله ی عمر"،چه ها می ماند..؟هر که "غفلت کند" از قاف...

به‌ جا خواهد ماند‏چایمان ته فنجان‏كودكى‌ هامان در كوچه‌ ها‏ب...

.تو در کنار من و من کنار تو چه شودحساب رنج تمام است، غم نخوا...

نسیمِ صبح مگر می‌وزد ز جانبِ دوست؟که مهربانی‌اش از جنسِ مهرب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط