سلامت را نمی خواهند
__سلامت را نمی خواهند
پاسخ گفت
سرها در گریبان است،
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ،
ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من ،
آی ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ، آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ، میزبانا ، میهمان سال و ماهت
پشت در چون موج ، می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
حدیثی گر شنیدی ، قصه سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ،
سحر شد ، بامداد آمد؟
فریبت می دهد ،
بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ، گوش سرما برده است این ،
یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر
ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ، رو چراغ باده را بفروز ،
شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ،
سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دل مرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است .
#مهدی_اخوان_ثالت❤️
پاسخ گفت
سرها در گریبان است،
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ،
ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من ،
آی ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ، آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ، میزبانا ، میهمان سال و ماهت
پشت در چون موج ، می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
حدیثی گر شنیدی ، قصه سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ،
سحر شد ، بامداد آمد؟
فریبت می دهد ،
بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ، گوش سرما برده است این ،
یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر
ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ، رو چراغ باده را بفروز ،
شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ،
سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دل مرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است .
#مهدی_اخوان_ثالت❤️
۱۲.۳k
۰۴ بهمن ۱۴۰۰