من

من
حال ثانیه ها را می فهمم
هنوز از راه نرسیده
به راهشان ادامه می دهند
عقربه ها خسته اند
از تکرار مکرر ساعت ها
و تقویم حال خوشی ندارد
از روز هایی که خط خورده اند
به علامت نبودن ات ،
دلتنگی
جانی دوباره گرفته
و با تمسخر نگاه می کند
و عنکبوت زمان
تار فراموشی می تند
به جان دیوار های خانه
همه چیز این جا
پر از غربتی آشناست
دلنوشته....
دیدگاه ها (۰)

در انتظار نگاهی ...رنگ باختمُ لب فرو بسته پژمردم با آغوشی گ...

الهی درسڪوت شبتمام سختی روزمان را بـه تـو می سپاریمسـلامت را...

مجازےدنیاےزیباییستهمدیگرراندیده ایماماباصمیمیترفتارمیکنیمصدا...

مَرا در اشک هایِ مُردد آشکار کن،بین لبخندهای لرزان،بین درد و...

lasting song part : 7

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط