افکتغمگین
افکتغمگین
درمورد دخترایی
کهموقعخواب
بالشتبغلمیکنن
«بالش را محکمتر بغل میکند. نه از سرِ عادت، که از سرِ ناچاری. دستهایش به دنبالِ گرمایی میگردند که نیست. حجمِ نرمِ سفید، میشود تنها شاهدِ شبهای بیپایانِ دلتنگی.
او در تاریکی، صدایِ سکوتِ خانهاش را میشمارد و بالش، جایِ خالیِ یک آغوشِ واقعی را برایش پر میکند؛ آغوشی که نه میپرسد، نه قضاوت میکند، فقط هست.
هر شب، رازهایِ نگفته و اشکهایِ نریختهاش را به پارچهیِ سردِ بالش میسپارد. دختری که موقع خواب، پناه میبرد به چیزی که نفس نمیکشد، ولی پشتش را خالی نمیکند.»
درمورد دخترایی
کهموقعخواب
بالشتبغلمیکنن
«بالش را محکمتر بغل میکند. نه از سرِ عادت، که از سرِ ناچاری. دستهایش به دنبالِ گرمایی میگردند که نیست. حجمِ نرمِ سفید، میشود تنها شاهدِ شبهای بیپایانِ دلتنگی.
او در تاریکی، صدایِ سکوتِ خانهاش را میشمارد و بالش، جایِ خالیِ یک آغوشِ واقعی را برایش پر میکند؛ آغوشی که نه میپرسد، نه قضاوت میکند، فقط هست.
هر شب، رازهایِ نگفته و اشکهایِ نریختهاش را به پارچهیِ سردِ بالش میسپارد. دختری که موقع خواب، پناه میبرد به چیزی که نفس نمیکشد، ولی پشتش را خالی نمیکند.»
- ۱۲۲
- ۰۵ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط