ای رفته ها، ای خدانگهدار گفته ها، بی ما که دوستتان داشتیم
ای رفتهها، ای خدانگهدار گفتهها، بی ما که دوستتان داشتیم جهان بینقص گرم روشن قشنگی دارید؟
ای بوسیده شدههای در خیال و واقعیت که لذت بوسیدهشدن را از ما دریغ کردید، ای تنهای گندمی و سفید و تیره که برکت مزرعه بودید و امان درو ندادید، بی ما که دوستتان داشتیم تنها نماندهاید؟
ای نیستها که نبودن شراب صدای شما بدمستی خالقان شعرها و قصهها را تضمین میکند، ای وفاشکستهها و ای بدعهدها که گفتید کلمه و نوازش کافی است و برایتان کافی نبود، بی ما که دوستتان داشتیم باهار و پاییزتان رونقی دارد؟
ای باریکههای
دلخواه نور در دل تاریکی که آمیختن ما تاریکها با شما شفا بود و روز بود و اردیبهشت بود و روز سوم باهار بود با بارانهای گرمسیری، بی ما که دوستتان داشتیم بیبوسه و بیعطش نماندهاید؟
جان نداشت آدمی که ترکش کردی، حواست هست که بازنده تویی؟ که کسی را از دست دادی که مطمئن بودی دوستت دارد، و مطمئن نبود دوستش داری؟ حواست هست اگر زخم دلم نبود، مرهمبودن چشمهای تو هرگز کشف نمیشد؟ حواست هست بعد از من کسی حواسش به بوسیدن کف دستانت نبود؟ ای نبوسیده و بوسیدهشده که لبانت را از شبان عطشم باکره گریزاندی؟ حواست هست بعد از من کسی نبود برایت بمیرد؟
سفر بی خطر ای دوردستترین رنجها که نزدیکترین زخم دل ما به نام شما آغشتهاست....
ای بوسیده شدههای در خیال و واقعیت که لذت بوسیدهشدن را از ما دریغ کردید، ای تنهای گندمی و سفید و تیره که برکت مزرعه بودید و امان درو ندادید، بی ما که دوستتان داشتیم تنها نماندهاید؟
ای نیستها که نبودن شراب صدای شما بدمستی خالقان شعرها و قصهها را تضمین میکند، ای وفاشکستهها و ای بدعهدها که گفتید کلمه و نوازش کافی است و برایتان کافی نبود، بی ما که دوستتان داشتیم باهار و پاییزتان رونقی دارد؟
ای باریکههای
دلخواه نور در دل تاریکی که آمیختن ما تاریکها با شما شفا بود و روز بود و اردیبهشت بود و روز سوم باهار بود با بارانهای گرمسیری، بی ما که دوستتان داشتیم بیبوسه و بیعطش نماندهاید؟
جان نداشت آدمی که ترکش کردی، حواست هست که بازنده تویی؟ که کسی را از دست دادی که مطمئن بودی دوستت دارد، و مطمئن نبود دوستش داری؟ حواست هست اگر زخم دلم نبود، مرهمبودن چشمهای تو هرگز کشف نمیشد؟ حواست هست بعد از من کسی حواسش به بوسیدن کف دستانت نبود؟ ای نبوسیده و بوسیدهشده که لبانت را از شبان عطشم باکره گریزاندی؟ حواست هست بعد از من کسی نبود برایت بمیرد؟
سفر بی خطر ای دوردستترین رنجها که نزدیکترین زخم دل ما به نام شما آغشتهاست....
۲۲.۶k
۲۱ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.