زلفهای مشکی من رام دستان تو بود

زلف های مشکی من رام دستان تو بود
گیسوانم را بریدم لعنتی دیر آمدی
زیر باران ها دگر چتری نمی آید به کار
من  تورا میخاستم، لعنتی دیر آمدی
من تمام شهر را در جستجویت گشته ام 
کوچه را دلسرد کردی لعنتی دیر آمدی 
میشوم لیلی و مجنون در غم دلتنگی ات 
ای تو ای شیرین ترین فرهاد ها دیر آمدی 
آمدی اینک دوباره تا مرا عاشق کنی 
عاشقی را توبه کردم لعنتی دیر آمدی ...
دیدگاه ها (۱)

چه آرزوها که داشتَم من و دیگر ندارم..._تا ابد بغض وسط خنده‌ه...

من با نبودنت کنار اومدم ولی همیشه یادم میمونه که چه آدم خسته...

تو سهم دیگری بودی و من درگیر رویایتخجالت میکشم از دل، که عمر...

روزی به خودت می آیی و میبینی هر چقدر برای  بودنش جنگیدی او ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط