اوّل هوس و شیطنتۍ پر هیجان بود
#اوّلهوسوشیطنتۍپرهیجانبود
نوعۍتپشِقلب، شبیهِضربانبود
میخواستماِقرارکنمعاشقمامّا
چیزۍکهعیانبودچهحاجتبهبیانبود
کمکمهمهیدغدغهامدیدناوشد
انگارکهجذابترینفردِجهانبود
فهمیدکهدیوانهودلبستهۍاویم
ازبسکهاشاراتنظر،نامهرسان بود.
از آنچهمیانمنو اوبودچهگویم؟
مجنونِ زمان بودم و لیلاۍ زمانبود
القصّهگرفتار دلهمشدهبودیم
روزیکهجوانبودمواونیزجوان بود
کمکم بهخودشآمدوفهمیدچهکرده
حقداشتکه پا پسبکشد، بحثِزیانبود
البتهکهنهرفت،خدا پشتوپناهش
اصرارچرا؟قسمتِاوبادگرانبود
خوردیمبهیکمشکلِمعمولۍ ساده.
منزاغهنشینبودمواودخترخان بود!
اماوسط آنهمهدلبستگیوعشق،
معشوقهامانگار کمۍدلنگران بود !
هیرفتم وهیدیدموهیآهکشیدم،
دلبستگیام بیشترازتابوتوانبود
اصلاتوبگو، دخترخان بادک و پوزش،
هم شأنمن پاپَتیِغاز چرانبود؟!
حُسنش همهگفتندومنِسربههوا را
آگاه نکردند به شرۍکهدر آن بود. . .
گفتمکهبدانیدوفا ، عشق ، دروغ است
من تجربه کردم، به همین قبله چَخان بود!
یکمشتغزلشد همهی دار و ندارم،
دیوان بزرگۍ که پر ازآهو فغان بود
بیش از دودههدورخودمگشتموگشتم
دلدرگروِ عشق وسرم در دَوَران بود ..
او رفتوغمششعله بهجانِقلمانداخت ..
منماندمویک دفتر وطبعۍکهروان بود
ویروسِخطرناکترازعشقندیدم
یک قاتلبِالفطرهاگر بود، همان بود
هیریشه زدوریشه زد وریشه کنم کرد
این تودهۍ بدخیم،گمانمسرطان بود...
نوعۍتپشِقلب، شبیهِضربانبود
میخواستماِقرارکنمعاشقمامّا
چیزۍکهعیانبودچهحاجتبهبیانبود
کمکمهمهیدغدغهامدیدناوشد
انگارکهجذابترینفردِجهانبود
فهمیدکهدیوانهودلبستهۍاویم
ازبسکهاشاراتنظر،نامهرسان بود.
از آنچهمیانمنو اوبودچهگویم؟
مجنونِ زمان بودم و لیلاۍ زمانبود
القصّهگرفتار دلهمشدهبودیم
روزیکهجوانبودمواونیزجوان بود
کمکم بهخودشآمدوفهمیدچهکرده
حقداشتکه پا پسبکشد، بحثِزیانبود
البتهکهنهرفت،خدا پشتوپناهش
اصرارچرا؟قسمتِاوبادگرانبود
خوردیمبهیکمشکلِمعمولۍ ساده.
منزاغهنشینبودمواودخترخان بود!
اماوسط آنهمهدلبستگیوعشق،
معشوقهامانگار کمۍدلنگران بود !
هیرفتم وهیدیدموهیآهکشیدم،
دلبستگیام بیشترازتابوتوانبود
اصلاتوبگو، دخترخان بادک و پوزش،
هم شأنمن پاپَتیِغاز چرانبود؟!
حُسنش همهگفتندومنِسربههوا را
آگاه نکردند به شرۍکهدر آن بود. . .
گفتمکهبدانیدوفا ، عشق ، دروغ است
من تجربه کردم، به همین قبله چَخان بود!
یکمشتغزلشد همهی دار و ندارم،
دیوان بزرگۍ که پر ازآهو فغان بود
بیش از دودههدورخودمگشتموگشتم
دلدرگروِ عشق وسرم در دَوَران بود ..
او رفتوغمششعله بهجانِقلمانداخت ..
منماندمویک دفتر وطبعۍکهروان بود
ویروسِخطرناکترازعشقندیدم
یک قاتلبِالفطرهاگر بود، همان بود
هیریشه زدوریشه زد وریشه کنم کرد
این تودهۍ بدخیم،گمانمسرطان بود...
۴.۰k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.