الان نیاز دارم...
الان نیاز دارم این موقع وقتی که همه به خواب رفتن کوله پشتیمو که از روز قبل آماده کردم بردارمو از خونه فرار کنم...بارون شروع به باریدن کنه و خورشید کم کم شروع به نشون دادن وجود درخشانش...هندزفریمو بزارم توی گوشمو برم وسط خیابون؛بدون ترس از ماشین ها و آدم ها...چون کسی اونجا نیست؛فقط منم و فقط من...
کمکم خیابون پر از گودال های آب میشه و منم با کفشای آلستارم توی گودال ها میپرم...درست مثل بچگیم:>>>
آسمون گرگ و میش شده اما دیگه هیچ چیزی منو نمیترسونه درست همونطور که لانا دل ری توی آهنگ غم تابستانه ازش حرف میزنه>>>
...Nothing scares me anymore
دیگه هیچچیز منو نمیترسونه>>>>>
کمکم خیابون پر از گودال های آب میشه و منم با کفشای آلستارم توی گودال ها میپرم...درست مثل بچگیم:>>>
آسمون گرگ و میش شده اما دیگه هیچ چیزی منو نمیترسونه درست همونطور که لانا دل ری توی آهنگ غم تابستانه ازش حرف میزنه>>>
...Nothing scares me anymore
دیگه هیچچیز منو نمیترسونه>>>>>
۱۴.۷k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.