نوشتهxocox
نوشته(@xocox)
پارت 9 فیک گاندر(اژد_عیذرا🌀)
نیگان آروم کمرشو گرفت
_ب..بله متوجم..
÷خوبی؟
_آ..آره..
نشست رو پله..ریک که فکر میکرد نیگان داره نقش بازی میکنه فقط نگاه میکرد..
÷مطمئنی؟..
که یهو نیگان پخش زمین شد..
+خ..خوبی؟
÷بزار ببرمش مطب دکتر..چه مرگشه..
*تو ماشین
اسم منه یه دیگر نیایار..جلو چشایام دیگر نیایا..
+آقا کم کن..
÷واستا محسن آمریکایی قشنگ میخونه(تو آمریکا محسن لرستانی از کجا بیارم؟)
نیگانم که همونجور داشت به خودش میپیچید به ریک خیره شده بود..
*مطب دکتر
+من فکر میکردم شما پرستاری..نمیدونستم دکتر مردانم هستی..
×خب بله من خوب خودمو معرفی نکردم..الان بهتری؟
_آره..فقط یکمی..
×طبیعیه..بخاطر ضربست..امان از دست پسرا..
به ریک نگاه کرد و خندید..
_اوهی نه اون گاز نمیگیره..من شیطنت کردم..عاخ..
×خب دیگه..بزارین یدور معاینتون کنم..
رفت و جلو پای نیگان زانو زد و کمربندشو باز کرد..ریک دستشو گذاشت رو دست پرستار..
+ام چیزه..
×اوه..ببخشید..من نباید دست بزنم؟..ولی خب باید مطمئن شم ضربه زیاد جدی نیست..
+نمیشه یطور دیگه..
_ریک بزار خانوم کارشو بکنه..
+خفه لطفا عزیزم
×خب..میتونیم یکار دیگم کنیم..شما اگه حس لامستون قویه میشه دستتون بگیرینش و..
×من ازتون یسری سوال میپرسم و شمام با توجه به چیزی که حس میکنین و لمس میکنین بهم جواب میدین..خوبه؟
_رحیک..(صداش لرزید)
+باشه..
دکتره رفت و رو صندلیش نشست و همونجور بهشون زل زده بود..
×خب..الان چی حس میکنین..
+حس میکنم کی..
×نه..ازون نظر نه..چیز غیر طبیعی حس نمیکنین؟
+....
×خب پس خوبه..بزار ببینم..نه سایزشم اوکیه..من یسری نسخه واستون مینویسم اگه موقع اجراشون مشکلی پیش اومد میتونین بهم بگین..
_ت..تموم؟
×بله دیگه..
دکتره خندید و از جاش پا شد..ریک با حرص به چهره ی نیگان نگاه میکرد..ولش کرد و به دستش خیره شد..
+توف..
نیگان همونطور که سعی میکرد نخنده کمربندشو بست و بلند شد..نسخرو از دکتر گرفتن و از مطب بیرون رفتن..تمام مسیر ریک دستاش مشت شده بود و کاغذ(نسخه)تو دستش مچاله میشد..
_چیشد حالا انقد حرص نخور..انقد مال خودتو دست گرفتی یبارم من..
+....
سر جاش با حرص وایساد..
+زنیکه کونده از قصد میگفت بمال چپ کن راست کن..جنده..توی خارکصم که بدت نیومد..اصن چت شد یهو؟
_باور کن واقعا حالم بد بود..سر صبی با لگد جنابعالی به خایم بیدار شدم بعد انتظار داری..
+این دستمو میندازم جلو سگ..
راه افتاد و جلو رفت..
بـه جـمـعـی از روانـ پـــریـشـان خـوش اومـدی
تریاک من:)🌊🌀
#ریک#نیگان#دریل#کارل#گلن#یوجین#آرون#گبریل#پال#شین#آلدن#جری#مرل#دووایت
#گرگوری#مایکل#هرشل#کارول#مگی#میشون#رزیتا#تارا#آندریا#لوری#اینید#جوانیتا
#یومیکو#مگنا#آلفا#ساشا#لارا#کانی#سیندی#ایمی#لیه_شا#آرات#واکینگ_دد
پارت 9 فیک گاندر(اژد_عیذرا🌀)
نیگان آروم کمرشو گرفت
_ب..بله متوجم..
÷خوبی؟
_آ..آره..
نشست رو پله..ریک که فکر میکرد نیگان داره نقش بازی میکنه فقط نگاه میکرد..
÷مطمئنی؟..
که یهو نیگان پخش زمین شد..
+خ..خوبی؟
÷بزار ببرمش مطب دکتر..چه مرگشه..
*تو ماشین
اسم منه یه دیگر نیایار..جلو چشایام دیگر نیایا..
+آقا کم کن..
÷واستا محسن آمریکایی قشنگ میخونه(تو آمریکا محسن لرستانی از کجا بیارم؟)
نیگانم که همونجور داشت به خودش میپیچید به ریک خیره شده بود..
*مطب دکتر
+من فکر میکردم شما پرستاری..نمیدونستم دکتر مردانم هستی..
×خب بله من خوب خودمو معرفی نکردم..الان بهتری؟
_آره..فقط یکمی..
×طبیعیه..بخاطر ضربست..امان از دست پسرا..
به ریک نگاه کرد و خندید..
_اوهی نه اون گاز نمیگیره..من شیطنت کردم..عاخ..
×خب دیگه..بزارین یدور معاینتون کنم..
رفت و جلو پای نیگان زانو زد و کمربندشو باز کرد..ریک دستشو گذاشت رو دست پرستار..
+ام چیزه..
×اوه..ببخشید..من نباید دست بزنم؟..ولی خب باید مطمئن شم ضربه زیاد جدی نیست..
+نمیشه یطور دیگه..
_ریک بزار خانوم کارشو بکنه..
+خفه لطفا عزیزم
×خب..میتونیم یکار دیگم کنیم..شما اگه حس لامستون قویه میشه دستتون بگیرینش و..
×من ازتون یسری سوال میپرسم و شمام با توجه به چیزی که حس میکنین و لمس میکنین بهم جواب میدین..خوبه؟
_رحیک..(صداش لرزید)
+باشه..
دکتره رفت و رو صندلیش نشست و همونجور بهشون زل زده بود..
×خب..الان چی حس میکنین..
+حس میکنم کی..
×نه..ازون نظر نه..چیز غیر طبیعی حس نمیکنین؟
+....
×خب پس خوبه..بزار ببینم..نه سایزشم اوکیه..من یسری نسخه واستون مینویسم اگه موقع اجراشون مشکلی پیش اومد میتونین بهم بگین..
_ت..تموم؟
×بله دیگه..
دکتره خندید و از جاش پا شد..ریک با حرص به چهره ی نیگان نگاه میکرد..ولش کرد و به دستش خیره شد..
+توف..
نیگان همونطور که سعی میکرد نخنده کمربندشو بست و بلند شد..نسخرو از دکتر گرفتن و از مطب بیرون رفتن..تمام مسیر ریک دستاش مشت شده بود و کاغذ(نسخه)تو دستش مچاله میشد..
_چیشد حالا انقد حرص نخور..انقد مال خودتو دست گرفتی یبارم من..
+....
سر جاش با حرص وایساد..
+زنیکه کونده از قصد میگفت بمال چپ کن راست کن..جنده..توی خارکصم که بدت نیومد..اصن چت شد یهو؟
_باور کن واقعا حالم بد بود..سر صبی با لگد جنابعالی به خایم بیدار شدم بعد انتظار داری..
+این دستمو میندازم جلو سگ..
راه افتاد و جلو رفت..
بـه جـمـعـی از روانـ پـــریـشـان خـوش اومـدی
تریاک من:)🌊🌀
#ریک#نیگان#دریل#کارل#گلن#یوجین#آرون#گبریل#پال#شین#آلدن#جری#مرل#دووایت
#گرگوری#مایکل#هرشل#کارول#مگی#میشون#رزیتا#تارا#آندریا#لوری#اینید#جوانیتا
#یومیکو#مگنا#آلفا#ساشا#لارا#کانی#سیندی#ایمی#لیه_شا#آرات#واکینگ_دد
- ۱۰.۷k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط