بس کن ای شیخ مرا منع مکن ,زهرمار این دو سه تا ساغر و پیما
بس کن ای شیخ مرا منع مکن ,زهرمار این دو سه تا ساغر و پیمانه مکن..مده هشدارتواز قعر جهنم بس کن ،خود خرابیم..!شرر بردل دیوانه مکن..کم بگو ازعسل وجنت وفردوس برین..کم فریبم بده و وعده های رندانه مکن ،حوری نقد دراین شهر فراوان شده..وعده نسیه توبر جاهل وفرزانه مکن، رفته ازدست من ای شیخ نگارم..تودگر،منع ازساقی وساغرمستانه مکن ،برو ای شیخ بگو نزد رقیب از قولم، لطف کن زلف دلارای مراشانه مکن..
۴.۳k
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.