به سراغ من اگر می آیید،
#به_سراغ_من_اگر_میآیید،
پشت هیچستانم.
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگهای هوا، پر قاصدهایی است.
که خبر میآرند، از گل واشدهٔ دورترین بوتهٔ خاک.
روی شنها هم، نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
به سر تپهٔ معراج شقایق رفتند.
پشت هیچستان چتر خواهش باز است:
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا میآید.
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایهٔ نارونی تا ابدیت جاری است.
به سراغ من اگر میآیید،
نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من...
پشت هیچستانم.
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگهای هوا، پر قاصدهایی است.
که خبر میآرند، از گل واشدهٔ دورترین بوتهٔ خاک.
روی شنها هم، نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
به سر تپهٔ معراج شقایق رفتند.
پشت هیچستان چتر خواهش باز است:
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا میآید.
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایهٔ نارونی تا ابدیت جاری است.
به سراغ من اگر میآیید،
نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من...
۳.۹k
۲۲ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.