صبح که محمد میخواست بره مغازه، رفتم پشت یخچال قایم شدم، ت
صبح که محمد میخواست بره مغازه، رفتم پشت یخچال قایم شدم، تا بترسونمش، یه دفعه گفت: میخوای من و بترسونی؟
منم، زدم زیر خنده، از این که لو رفتم هم خیلی ناراحت شدم👻👻👻🧜♂️🎀
منم، زدم زیر خنده، از این که لو رفتم هم خیلی ناراحت شدم👻👻👻🧜♂️🎀
۱۲.۶k
۱۰ آبان ۱۴۰۱