تو زاده رویاهایم نیستی
تو زاده رویاهایم نیستی
من رویا زاد توام.
در بستر این روزها
که غلتان غلتان چون حباب
همراه آب و علف دور می شویم
از درخشش آفتابی که عمق خالی مان را روشن کرده بود
به فتنه زندگی پی بردیم.
من زاده ی رویای توام
به تو اندیشیدم
و آفریده شدم
برخاستم
آفاق را
از کُرک پَر کرکسی که بر سرمان می چرخید
جارو کرده ام
و به سمت صبحانه نور می روم
من رویا زاد توام.
در بستر این روزها
که غلتان غلتان چون حباب
همراه آب و علف دور می شویم
از درخشش آفتابی که عمق خالی مان را روشن کرده بود
به فتنه زندگی پی بردیم.
من زاده ی رویای توام
به تو اندیشیدم
و آفریده شدم
برخاستم
آفاق را
از کُرک پَر کرکسی که بر سرمان می چرخید
جارو کرده ام
و به سمت صبحانه نور می روم
۲.۷k
۲۹ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.