تو زاده رویاهایم نیستی

تو زاده رویاهایم نیستی
من رویا زاد توام.
در بستر این روزها
که غلتان غلتان چون حباب
همراه آب و علف دور می شویم
از درخشش آفتابی که عمق خالی مان را روشن کرده بود
به فتنه زندگی پی بردیم.
من زاده ی رویای توام
به تو اندیشیدم
و آفریده شدم
برخاستم

آفاق را
از کُرک پَر کرکسی که بر سرمان می چرخید
جارو کرده ام
و به سمت صبحانه نور می روم
دیدگاه ها (۰)

شما را به خدااگر در رابطه ای قصدِ ماندن نداریداگر تنوع طلبی ...

آن سوی هر چه حرف و حدیث امروزستهمیشه سکوتی برای آرامش و فرام...

ملامت نیستچون مستم تو کردی...👤 مولانا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط