از همین جا درست همین جایی که نشستهام
از همین جا، درست همین جایی که نشستهام،
خورشید سرش را از آن سوی جهان با سلامی گرم روانه لحظه هایم میکند؛
پروانه ها را مهمان گل های باغچهی زندگی میکنم.
دانه ها را با عشق بر اشیانهی پرندگان مینهم.
و با چهچه گنجشکان رقص را به جا می اورم.
خانه ام غرق نور است،
برگ ها سایهی نور را پشت پنجره چیده اند،
باد با مهربانیاش زلفهایم را نشانه میرود؛
و سکوت، امواجی از واژگان به انتظار نشسته در پس ذهنم را بر لبانم مینشاند.
دستی میکشم غبار نشسته بر دیوار دلم را.
کودکی ام را بو میکشم و خنده های روزهایش را بر دیوار خانه قاب میکنم.
بیا خوشبخت باشیم...🌿
#جهان_کوچک_من❦⃟🌎
خورشید سرش را از آن سوی جهان با سلامی گرم روانه لحظه هایم میکند؛
پروانه ها را مهمان گل های باغچهی زندگی میکنم.
دانه ها را با عشق بر اشیانهی پرندگان مینهم.
و با چهچه گنجشکان رقص را به جا می اورم.
خانه ام غرق نور است،
برگ ها سایهی نور را پشت پنجره چیده اند،
باد با مهربانیاش زلفهایم را نشانه میرود؛
و سکوت، امواجی از واژگان به انتظار نشسته در پس ذهنم را بر لبانم مینشاند.
دستی میکشم غبار نشسته بر دیوار دلم را.
کودکی ام را بو میکشم و خنده های روزهایش را بر دیوار خانه قاب میکنم.
بیا خوشبخت باشیم...🌿
#جهان_کوچک_من❦⃟🌎
- ۲۳.۰k
- ۰۳ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط