پسران هدفمند 🥺💜
فصل دوم پارت هجدهم 😍
با این ویدیو این پارتو بخونید خیلی قشنگه ببینید عشق bts به ما آرمیا چقدر زیاده🥺😍
اسم این پارت اینه.
عشق bts به آرمیا:
از زبان آرمی کوثر:
من منتظر شلیک گلوله بودم ک یهو محافظ ساجا اومد و گفت:خانم آرمیا حمله کردن...
ساجا با ترس گفت:چی گفتی؟
محافظ:آرمیا اینجان..
ساجا با عصبانیت به من گفت:مگ بهت نگفتم کسیو با خودت نیار حالا با این کاری ک کردی bts میمره.
با ترس گفتم:من چیزی نگفتم خودشون اومدن لطفا کاری به bts نداشته باش.
ساجا پوزخندی زد و گفت:آره منم ساده باور کردم، دیگ بخششی در کار نیست منم bts رو میکشم فکر کردین شما آرمیای احمق میتونین با من رئیس جمهور کره بجنگین؟
داد زدم:آره ما جز لشکر هفت نفره هستیم ما یک خانواده یم با همدیگه میتونیم هیترا رو با خاک یکسان کنیم.
ساجا:حوصله ندارم وقت باارزشمو برای یک مشت احمق بدم .
و به محافظش اشاره کرد و گفت:این احمقو بکش وقتی رفتم اگ میتونی کل آرمیام بکش..
محافظ نزدیکم شد و خواست بکشم چشمهامو بستم منتظر مرگ بودم ک یهو ناجی زندگیم اومد...
بی تی اس با عصبانیت گفت:کاری به آرمی ما نداشته باش عوضی.
ساجا با تعجب نگاه بی تی اس کرد و با پته تپه پرسید:شما چجوری آزاد شدین؟
شوگا پوزخندی زد و گفت:آرمیا ما رو نجات دادن حالا نوبت توعه پست عطرت عوضیه ک بمیری.
ساجا پوزخندی زد و گفت:تو اینطوری فکر میکنی.
و یکدفعه یی منو از صندلیش بلند کرد و اسلحه شو روی شقیقه ی من گذاشت و گفت:اگ نزدیک بشین این آرمی عزیزتون جانشو از دست میده.
بی تی اس داد زدن:کثافت اونو ول کن تو با ما کاری داری ن اون اونو ول کن.
گریه کردم و گفتم:لطفا برین نگران جان من نباشین.
بی تی اس با عصبانیت داد زدن:تو خفه شو عمرا تنهات بذاریم ..
بی تی اس رو به ساجا و همه ی آرمیا گفت:اگ میخواین به ما توهین کنید و روی مهارت و استعداد و صدای ما تف بندازین ولی حق ندارین به آرمیای من توهین کنید اونا گناه ندارن ک ما آیدلشون شدیم.
ساجا گفت:برام مهم نیست من فقط میخوام شماها نابود شین.
تهیونگ دیگ طاقت نیاورد اومد جلو و با عصبانیت گفت:تو فقط منو میخوای بقیه رو بگیر منو با خودت ببر.
اسلحه از دست ساجا افتاد زمین و گفت:چی گفتی؟
تهیونگ داد زد:من قبول کردم ک باهات باشم میشنوی عوضی؟
ساجا پوزخندی زد و گفت:الان دیگ خیلی دیر شده شماها همه تون امروز میمیرین از طرفدارهاتونم حالم بهم میخوره.
آرمیا همه داد زدن:ما هم از کثافتی مثل تو متتفریم .
ساجا :تنفر شما مهم نیست اینجا یا جای منه یا جای آدمهای کثیفی مثل شما.
آرمیا داد زدن :کثیف خودتی و هفت جد آبادت.
ساجا خندید:ادبم ک ندارن عجب آیدلهای خوبی دارین ادب یادتون ندادن.
آرمیا داد زدن:ما ادب رو فقط برای انسانها داریم ن حیوانها.
ساجا پوفی کشید و گفت:بیخیالش
با این ویدیو این پارتو بخونید خیلی قشنگه ببینید عشق bts به ما آرمیا چقدر زیاده🥺😍
اسم این پارت اینه.
عشق bts به آرمیا:
از زبان آرمی کوثر:
من منتظر شلیک گلوله بودم ک یهو محافظ ساجا اومد و گفت:خانم آرمیا حمله کردن...
ساجا با ترس گفت:چی گفتی؟
محافظ:آرمیا اینجان..
ساجا با عصبانیت به من گفت:مگ بهت نگفتم کسیو با خودت نیار حالا با این کاری ک کردی bts میمره.
با ترس گفتم:من چیزی نگفتم خودشون اومدن لطفا کاری به bts نداشته باش.
ساجا پوزخندی زد و گفت:آره منم ساده باور کردم، دیگ بخششی در کار نیست منم bts رو میکشم فکر کردین شما آرمیای احمق میتونین با من رئیس جمهور کره بجنگین؟
داد زدم:آره ما جز لشکر هفت نفره هستیم ما یک خانواده یم با همدیگه میتونیم هیترا رو با خاک یکسان کنیم.
ساجا:حوصله ندارم وقت باارزشمو برای یک مشت احمق بدم .
و به محافظش اشاره کرد و گفت:این احمقو بکش وقتی رفتم اگ میتونی کل آرمیام بکش..
محافظ نزدیکم شد و خواست بکشم چشمهامو بستم منتظر مرگ بودم ک یهو ناجی زندگیم اومد...
بی تی اس با عصبانیت گفت:کاری به آرمی ما نداشته باش عوضی.
ساجا با تعجب نگاه بی تی اس کرد و با پته تپه پرسید:شما چجوری آزاد شدین؟
شوگا پوزخندی زد و گفت:آرمیا ما رو نجات دادن حالا نوبت توعه پست عطرت عوضیه ک بمیری.
ساجا پوزخندی زد و گفت:تو اینطوری فکر میکنی.
و یکدفعه یی منو از صندلیش بلند کرد و اسلحه شو روی شقیقه ی من گذاشت و گفت:اگ نزدیک بشین این آرمی عزیزتون جانشو از دست میده.
بی تی اس داد زدن:کثافت اونو ول کن تو با ما کاری داری ن اون اونو ول کن.
گریه کردم و گفتم:لطفا برین نگران جان من نباشین.
بی تی اس با عصبانیت داد زدن:تو خفه شو عمرا تنهات بذاریم ..
بی تی اس رو به ساجا و همه ی آرمیا گفت:اگ میخواین به ما توهین کنید و روی مهارت و استعداد و صدای ما تف بندازین ولی حق ندارین به آرمیای من توهین کنید اونا گناه ندارن ک ما آیدلشون شدیم.
ساجا گفت:برام مهم نیست من فقط میخوام شماها نابود شین.
تهیونگ دیگ طاقت نیاورد اومد جلو و با عصبانیت گفت:تو فقط منو میخوای بقیه رو بگیر منو با خودت ببر.
اسلحه از دست ساجا افتاد زمین و گفت:چی گفتی؟
تهیونگ داد زد:من قبول کردم ک باهات باشم میشنوی عوضی؟
ساجا پوزخندی زد و گفت:الان دیگ خیلی دیر شده شماها همه تون امروز میمیرین از طرفدارهاتونم حالم بهم میخوره.
آرمیا همه داد زدن:ما هم از کثافتی مثل تو متتفریم .
ساجا :تنفر شما مهم نیست اینجا یا جای منه یا جای آدمهای کثیفی مثل شما.
آرمیا داد زدن :کثیف خودتی و هفت جد آبادت.
ساجا خندید:ادبم ک ندارن عجب آیدلهای خوبی دارین ادب یادتون ندادن.
آرمیا داد زدن:ما ادب رو فقط برای انسانها داریم ن حیوانها.
ساجا پوفی کشید و گفت:بیخیالش
۶.۸k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.