باز امشب ای ستاره تابان نیامدی

باز امشب ای ستاره تابان نیامدی
باز ای سپیده شب هجران نیامدی
شمعم شکفته بود که خندد به روی تو
افسوس ای شکوفه خندان نیامدی

زندانی تو بودم و مهتاب من چرا
باز امشب از دریچه زندان نیامدی
با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز
چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی
شعر من از زبان تو خوش صید دل کند
افسوس ای غزال غزل خوان نیامدی
گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه
نامهربان من تو که مهمان نیامدی
خوان شکر به خون جگر دست می دهد
مهمان من چرا به سر خوان نیامدی
نشناختی فغان دل رهگذر که دوش
ای ماه قصر بر لب ایوان نیامدی

گیتی متاع چون منش آید گران به دست
اما تو هم به دست من ارزان نیامدی
صبرم ندیده ای که چه زورق شکسته ایست
ای تخته ام سپرده به طوفان نیامدی
در طبع شهریار خزان شد بهار عشق
زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی...🦋🦋


#saharshehim 💖


#عاشقانه
#بهترینم
دیدگاه ها (۳)

از زندگانیم گله دارد جوانیمشرمنده جوانی از این زندگانیمدارم ...

شب این فرصت را به من می دهدتا به سرزمین های خیالی قدم بگذارم...

تقدیم حضرت جانانم💖💖باز چون گُل سویِ گُلشَن می رَویبا تواَم، ...

آرامشمی‌تونه برقِ تو نگاهش باشه وقتی در باز می‌شه و میاد تو ...

<><><><><><><><><><>﷼ نامه ای به جهان !!گفته بودی که بیایی ت...

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁یلدا ...دخترِ بلند بالای آذ...

داستان زندگی من امشب 👇شب یلداست و همه پیش خانوادشونن ولی تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط