یه وقتایی گیر میوفتم توی یه قفس وسط مغزم

یه وقتایی گیر میوفتم توی یه قفس وسط مغزم..
اون قفس انقدر کوچیکه که نمیتونم حتی تکون بخورم توش چه برسه خودمو ازش آزاد کنم..
وقتی توی اون قفسم مغزم شروع میکنه منو شکنجه میده،با صداها..
صداهایی که انگاری قراره تا ابد تو مغز بی صاحاب من بمونن..
انگاری ریشه کردن و قصد دارن با این ریشه ها برام طناب دار درست کنن و منو باهاش دار بزنن.
🖤نوشته ی دلی🖤

‌   ♡ ‌ ‌      ❍          ⎙ㅤ    ‌    ⌲
  ˡᶦᵏᵉ ‌     ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ     ˢᵃᵛᵉ         ˢʰᵃʳᵉ
#ویسگون #کلیپ #کیوت #موزیک #آیمووی #کلیپ_دپ #رفیق #دخترونه #تنهایی
دیدگاه ها (۰)

🥀𝑫𝒆𝒍𝒆𝒕𝒆 𝒕𝒉𝒆𝒎 𝒕𝒐 𝒓𝒆𝒎𝒐𝒗𝒆 𝒕𝒉𝒆𝒎🥀🥀حذفشون کن اونایی که حذفت کردن🥀‌...

شب شد و‌ دلتنگیِ ما روشن شد :)🖤✨‌   ♡ ‌ ‌      ❍        ...

این حرف قورت دادنام بالاخره یروزی خفم میکنه .😞👩‍🦯‌   ♡ ‌ ‌ ...

کاش یه راهِ حلی بود میشد یهو وسطِ حرفزدن ساکت نشم ، یهویی وس...

"Smile of Death”Part(۲)فردا صبح زود از نیویورک زدم بیرون. پر...

~من پیشم~ پارت ¹ویو..مطب روان پزشکی..ساعت ۱۰ صبحمعاون پس از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط