ای شافیِ روزِ جزا ای مسفیض ِ لامکان

ای شافیِ روزِ جزا ای مسفیض‌ِ لامکان

صحبت زِ وصفت ناقص است ای شاهِ ملکِ لافتی

در پرتوِ نورِ خدا انوارِ حق بر جانِ ما

اینجا که فصل عاشقی‌ست ای شاهِ بی‌پایانِ ما

مقهور گشتم دست تو منفور بودم پیشِ خود

در حیطه‌ی عزمِ ادب محبوبِ جانِ مصطفی

سلطان جانانم تویی آن حالِ مستانم تویی

پیشِ رخِ محبوب‌یار زرین نشانانم تویی

حالی بده بهرِ خدا شوری بده در سرزِ ما

در هر نشانت آیتی ای ساغرِ مولایِ ما

آتش سلامت نارِ ما ماهی عبادت یارِ ما

احمد عبادت غارِ ما ای ناجیِ عِمرانِ ما

عالی مقامت بوده‌است فاطر انیست بوده‌است

احمد رسولت بوده‌است ای ساقیِ ایمانِ ما

منگند آن دون‌هِمّتان مستند آن نابخردان

من در کجا بگزینمت محبوبِ سیم‌اندامِ ما

نکبت بِرَفت آن قاتلت آن قاتلِ دیوانه سر

در روزگاران این‌چنین هستند ملجم‌ها فرا

فرعون در دریای غرق نوشِ سلامت موسیَه

عیسی تکلم می‌کند ای پاک سیرت هَلْ اَتی

مخلوقِ جن و حوریان یا بهترینش انسیان

سر بر تعظّم می‌زنند ای شاهِ ملکِ لافتی