فیک مدگللل بلخرههه پارت بعددد
فیک مدگللل بلخرههه پارت بعددد
خب اهمممم
گفتم رازتو نگه میدارم ولی توهم باید بهم اعتماد کنی گفت چشم منم گفتم آجی جونم شام خوردی گفت نه منم گفتم منم همینطور بیا باهم غذا درست کنیم و بخوریم بعد که خوردیم بابام داد زد و گفت ظرفارو بشوریننن شستیم و رفتیم تو اتاق مدگل بعد گفت قضیه چیه گفتم اون تورو میخواد به فرزاد بفروشه (بچها مثلا باباشون قمار بازه فرزادم پسر عمویه آسنا و مدگله )
ویو آسنا
داشتم براش توضیح میدادم و بعد زد زیر گریه گفت من نمیخواممم من گفتم قول میدم بکشمش گفت واقعا گفتم اره گفت مرسی و بغلم کرد کههه
خماری😛
خب اهمممم
گفتم رازتو نگه میدارم ولی توهم باید بهم اعتماد کنی گفت چشم منم گفتم آجی جونم شام خوردی گفت نه منم گفتم منم همینطور بیا باهم غذا درست کنیم و بخوریم بعد که خوردیم بابام داد زد و گفت ظرفارو بشوریننن شستیم و رفتیم تو اتاق مدگل بعد گفت قضیه چیه گفتم اون تورو میخواد به فرزاد بفروشه (بچها مثلا باباشون قمار بازه فرزادم پسر عمویه آسنا و مدگله )
ویو آسنا
داشتم براش توضیح میدادم و بعد زد زیر گریه گفت من نمیخواممم من گفتم قول میدم بکشمش گفت واقعا گفتم اره گفت مرسی و بغلم کرد کههه
خماری😛
۱.۸k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.