عشق دروغی
عشق دروغی
پارت چهار
از دید تیهونگ
رفتم دسشویی صورتم و شستم
و یکم آروم شدم رفت پیش بچه ها
جیمین=تیهونگ حالت خوبه
تیهونگ =اره عالیم
آرون شده بودم که دیدم دوباره اون پیره به ا/ت نزدیک شد
سعی کردم آروم باشم و برم به جا بشینم
ولی حسم و درک نمیکردم من چم شده؟
تصمیم گرفتم از نامجون بپرسم
نامجون و صدا زدم
نامجون=جانم تیهونگ چیشده؟
تیهونگ=راستش.........همه چیز و بهش گفتم
نامجون=تیهونگ باورم نمیشه تو پسر عاشق شدی
تیهونگ=واقعا
نامجون=اره حالا کی هست
تیهو نگ=بعدن میگم
من واقعا عاشق شدم
ولی باید اول از حس اونم مطمئن شم
بهتر برم خونه یکم رفتم خونه
《یک هفته بعد》
حدود یک هفته شده که من بیشتر و شدیدتر عاشقش میشدم
و حسادتم بیشتر میشد وقتی پسرا بهش نزدیک میشدن
برای خودم نشسته بودم
کوک=تیهونگ جونننننننن
تیهونگ=بگو کوک
کوک=میشه بریم کافه لطفا
تیه نگ=نه
کوک=بابا ما یکی از معروف ترین شیپ ها هستین بعد تو اینجوری میکنی
تیهونگ=چه ربطی داره
کوک=خیلی هم داره اصلا قهرم(براش بمیرممممم تیه نگ ببرش دیگه)
تییهونگ=باشه بابا
با کوک و جناب بم رفتیم بیرون
همینجوری قرم میزدیم و حرف میزدیم که بلخره رفتیم یه کافه ای یکم بی حوصله بودم چون ا/ت امروز نیومده بود یکم ناراحت شدم
با کوک رفتیم داخل که صحنه ای که ددیمکدیونم کرد یه پسره کنار ا/ت بود همون دوستش
داشتم دیونه میشدم که با کوک یه جا نشستیم
《۱۵ دقیقا بعد》
واییییییییییی ادیان به من صبر بده ا ن پسره همش به ا/ت نزدیکتر میشد
یک، ار ، شوم و داشتم با کوک حرف میزدم که دیدم اون پسره ا/ت بغل کرد دیگه کارام دست خودم نبود که بلند شدم رفتم مچ ا/ت گرفتم و سوار ماشین شدم
ا/ت=آقای تیهونگ چیزی شده
باهاش حرف نزدم و
رفتیم خونه ی خودم و از ماشین آوردمش بیرون
رفتم سمت در و بازش کردم
و با باز شدن در ا/ت چسبوندم به دیوار
ا/ت=چیشده
تیهونگ=واقعا نفهمیدی نفهمیدی که عشقت شدم نفهمیدی که هر بار حتی اعضا بهت نزدیک میشن مثل چی بهشون حسادت میکنم نفهمیدی.......
داشتم حرف میزدم که ا/ت=لبش و چسبوند به لبم
و خیلی مهکم مک میرد
و منم بهش اضافه شدم
که آخر سر هر جفت نفس کم آوردیم
ا/ت=کیم تیهونگ عاشقتم
بعد از شنیدن این حرف من شروع کردم و لبش و وحشیانه
میخوردم
که........
ببخشید انقد زود عاشق شدن ولی برای فیک نیاز بود که زود بهم اعتراف کنن
پارت چهار
از دید تیهونگ
رفتم دسشویی صورتم و شستم
و یکم آروم شدم رفت پیش بچه ها
جیمین=تیهونگ حالت خوبه
تیهونگ =اره عالیم
آرون شده بودم که دیدم دوباره اون پیره به ا/ت نزدیک شد
سعی کردم آروم باشم و برم به جا بشینم
ولی حسم و درک نمیکردم من چم شده؟
تصمیم گرفتم از نامجون بپرسم
نامجون و صدا زدم
نامجون=جانم تیهونگ چیشده؟
تیهونگ=راستش.........همه چیز و بهش گفتم
نامجون=تیهونگ باورم نمیشه تو پسر عاشق شدی
تیهونگ=واقعا
نامجون=اره حالا کی هست
تیهو نگ=بعدن میگم
من واقعا عاشق شدم
ولی باید اول از حس اونم مطمئن شم
بهتر برم خونه یکم رفتم خونه
《یک هفته بعد》
حدود یک هفته شده که من بیشتر و شدیدتر عاشقش میشدم
و حسادتم بیشتر میشد وقتی پسرا بهش نزدیک میشدن
برای خودم نشسته بودم
کوک=تیهونگ جونننننننن
تیهونگ=بگو کوک
کوک=میشه بریم کافه لطفا
تیه نگ=نه
کوک=بابا ما یکی از معروف ترین شیپ ها هستین بعد تو اینجوری میکنی
تیهونگ=چه ربطی داره
کوک=خیلی هم داره اصلا قهرم(براش بمیرممممم تیه نگ ببرش دیگه)
تییهونگ=باشه بابا
با کوک و جناب بم رفتیم بیرون
همینجوری قرم میزدیم و حرف میزدیم که بلخره رفتیم یه کافه ای یکم بی حوصله بودم چون ا/ت امروز نیومده بود یکم ناراحت شدم
با کوک رفتیم داخل که صحنه ای که ددیمکدیونم کرد یه پسره کنار ا/ت بود همون دوستش
داشتم دیونه میشدم که با کوک یه جا نشستیم
《۱۵ دقیقا بعد》
واییییییییییی ادیان به من صبر بده ا ن پسره همش به ا/ت نزدیکتر میشد
یک، ار ، شوم و داشتم با کوک حرف میزدم که دیدم اون پسره ا/ت بغل کرد دیگه کارام دست خودم نبود که بلند شدم رفتم مچ ا/ت گرفتم و سوار ماشین شدم
ا/ت=آقای تیهونگ چیزی شده
باهاش حرف نزدم و
رفتیم خونه ی خودم و از ماشین آوردمش بیرون
رفتم سمت در و بازش کردم
و با باز شدن در ا/ت چسبوندم به دیوار
ا/ت=چیشده
تیهونگ=واقعا نفهمیدی نفهمیدی که عشقت شدم نفهمیدی که هر بار حتی اعضا بهت نزدیک میشن مثل چی بهشون حسادت میکنم نفهمیدی.......
داشتم حرف میزدم که ا/ت=لبش و چسبوند به لبم
و خیلی مهکم مک میرد
و منم بهش اضافه شدم
که آخر سر هر جفت نفس کم آوردیم
ا/ت=کیم تیهونگ عاشقتم
بعد از شنیدن این حرف من شروع کردم و لبش و وحشیانه
میخوردم
که........
ببخشید انقد زود عاشق شدن ولی برای فیک نیاز بود که زود بهم اعتراف کنن
۱۳۸.۱k
۱۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.