استوری عاشقانه طلوع
ﻗـﺪ ﻫﺰارﺗـﺎ ﭘـﻨـﺠﺮه ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ آواز ﻣﻲﺧﻮﻧﻢ
دارم ﺑﺎ ﻛﻲ ﺣﺮف ﻣﻲزﻧﻢ؟
ﻧـﻤـﻲدوﻧـﻢ، ﻧـﻤـﻲدوﻧـﻢ
اﻳﻦ روزا دﻧﻴﺎ واﺳﻪ ﻣﻦ از ﺧﻮﻧﻤﻮن ﻛﻮﭼﻴﻚ ﺗﺮه
ﻛـﺎش ﻣﻲﺗـﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨـﻮﻧﻢ ﻗـﺪ ﻫـﺰارﺗﺎ ﭘـﻨـﺠﺮه
ﻃﻠﻮع ﻣﻦ، ﻃﻠﻮع ﻣﻦ وﻗﺘﻲ ﻏﺮوب ﭘﺮ ﺑﺰﻧﻪ
#سیاوش_قمیشی
مثل نگهبانی غمگین
پیشانیام را بر شیشهی پنجره گذاردهام
آنطرفتر از هر انتظاری تو را جستجو میکنم
آنطرفتر از خودم،
و آنقدر دوستت دارم
که دیگر
نمیدانم از ما دو نفر
کدام یک غایب است...
دارم ﺑﺎ ﻛﻲ ﺣﺮف ﻣﻲزﻧﻢ؟
ﻧـﻤـﻲدوﻧـﻢ، ﻧـﻤـﻲدوﻧـﻢ
اﻳﻦ روزا دﻧﻴﺎ واﺳﻪ ﻣﻦ از ﺧﻮﻧﻤﻮن ﻛﻮﭼﻴﻚ ﺗﺮه
ﻛـﺎش ﻣﻲﺗـﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨـﻮﻧﻢ ﻗـﺪ ﻫـﺰارﺗﺎ ﭘـﻨـﺠﺮه
ﻃﻠﻮع ﻣﻦ، ﻃﻠﻮع ﻣﻦ وﻗﺘﻲ ﻏﺮوب ﭘﺮ ﺑﺰﻧﻪ
#سیاوش_قمیشی
مثل نگهبانی غمگین
پیشانیام را بر شیشهی پنجره گذاردهام
آنطرفتر از هر انتظاری تو را جستجو میکنم
آنطرفتر از خودم،
و آنقدر دوستت دارم
که دیگر
نمیدانم از ما دو نفر
کدام یک غایب است...
۲.۳k
۲۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.