پندانه عاشقانه های شبنم
آتش و آب و آبرو با هم
هر سه گشتند در سفر همراه.
عهد کردند هر يکى گم شد
با نشانى ز خود شود پيدا
گفت آتش به هر کجا دود است
ميتوان يافتن مرا آنجا
آب گفتا نشان من پيداست
هر کجا باغ هست و سبزه بيا
آبرو رفت و گوشه اى بگرفت
گريه سر داد گريه اى جانکاه
آتش آن حال ديد و حيران شد
آب در لرزه شد ز سر تا پا
گفتش آتش که گريه ى تو ز چيست
آب گفتا بگو نشانه چو ما
آبرو لحظه اى به خويش آمد
ديدگان پاک کرد و کرد نگاه
گفت محکم مرا نگه داريد
گر شوم گُم نميشوم پيدا
تمرین کنیم به غم کسی نخندیم
به راحتی ازیکدیگر گذر نکنیم
بردیگری تهمت ناروا نبندیم
وحریم آبروی دیگری را
بدون اجازه وارد نشویم
دنیا دو روز است
هوای دل یکدیگررا بیشتر داشته باشیم"
هر سه گشتند در سفر همراه.
عهد کردند هر يکى گم شد
با نشانى ز خود شود پيدا
گفت آتش به هر کجا دود است
ميتوان يافتن مرا آنجا
آب گفتا نشان من پيداست
هر کجا باغ هست و سبزه بيا
آبرو رفت و گوشه اى بگرفت
گريه سر داد گريه اى جانکاه
آتش آن حال ديد و حيران شد
آب در لرزه شد ز سر تا پا
گفتش آتش که گريه ى تو ز چيست
آب گفتا بگو نشانه چو ما
آبرو لحظه اى به خويش آمد
ديدگان پاک کرد و کرد نگاه
گفت محکم مرا نگه داريد
گر شوم گُم نميشوم پيدا
تمرین کنیم به غم کسی نخندیم
به راحتی ازیکدیگر گذر نکنیم
بردیگری تهمت ناروا نبندیم
وحریم آبروی دیگری را
بدون اجازه وارد نشویم
دنیا دو روز است
هوای دل یکدیگررا بیشتر داشته باشیم"
۳.۳k
۰۱ مهر ۱۴۰۲