چشاش یه حالتِ خاصی داشت ،
چشاش یه حالتِ خاصی داشت ،
یه حالِ خُماری که همیشه
انگار تازه از خواب بیدار شده..
رنگ چشاش قهوه ایِ سوخته بود ؛
اما وقتی گریه میکرد ،
یه رگه های سبزی توشون پیدا میشد ،
لعنتی خیلی خوشگل میشد..!
انگار پاییز و بهارو باهم تو چشماش داشت ؛
اما من بهش میگفتم ،
نمیخوام این زیباییِ دردسرسازو...
همون خماریِ چشات واسه بیچاره کردن دلم بسه ؛
تو بخند ، جایِ زیباییِ غم انگیزتو با خنده هات پُر کُن
اصلا تو خُماریِ چشات خوابم کُن ؛
به همین رنگِ معمولیِ چشمات راضی ترم
تا به گریه ی تو..؛
حالا ، خیلی وقت میگذره..
نمیدونم چندتا از شبایِ نبودنم
نگاهِش سبز رنگ شده..!
هرجا که باشم،
هرجا که باشی ؛
یه گوشه از دلت همیشه برایِ منه؛
پاییزی ترین بهارِ من...
بامداد¹:⁵⁰'
²⁶دی¹⁴⁰⁰
#no_copy🚫
یه حالِ خُماری که همیشه
انگار تازه از خواب بیدار شده..
رنگ چشاش قهوه ایِ سوخته بود ؛
اما وقتی گریه میکرد ،
یه رگه های سبزی توشون پیدا میشد ،
لعنتی خیلی خوشگل میشد..!
انگار پاییز و بهارو باهم تو چشماش داشت ؛
اما من بهش میگفتم ،
نمیخوام این زیباییِ دردسرسازو...
همون خماریِ چشات واسه بیچاره کردن دلم بسه ؛
تو بخند ، جایِ زیباییِ غم انگیزتو با خنده هات پُر کُن
اصلا تو خُماریِ چشات خوابم کُن ؛
به همین رنگِ معمولیِ چشمات راضی ترم
تا به گریه ی تو..؛
حالا ، خیلی وقت میگذره..
نمیدونم چندتا از شبایِ نبودنم
نگاهِش سبز رنگ شده..!
هرجا که باشم،
هرجا که باشی ؛
یه گوشه از دلت همیشه برایِ منه؛
پاییزی ترین بهارِ من...
بامداد¹:⁵⁰'
²⁶دی¹⁴⁰⁰
#no_copy🚫
۱۳.۷k
۲۵ دی ۱۴۰۰