سازم بشکست آخر از آهنگ صدایت
سازم بشکست آخر از آهنگ صدایت
ای دوست کجای که دلم کرده هوایت
دیگر تو چرا وا نکنی پنجرها را
کز راه هوا بوی گل آید ز سرابت
از کوچه ما همچو نسیمی گذری کن
می میرم اگر کم بشود مهر وفایت
چنگم شود آشفته سه تارم بنوازد
وقتی بسرایم غزلی تازه برایت
بی تابم یک لحظه آرام ندارم
باز آ که بیاویزم از ان زلف رهایت
حیران شدم ای گل که چرا قدر ندانی
با این همه حُسنی که چنین داده خدایت
روزی که عسل کوشه ی چشمی بنوازی بنمایی
برخیزم ویکبار کنم جان به فدایت ..
ارس _آرامی ..
ای دوست کجای که دلم کرده هوایت
دیگر تو چرا وا نکنی پنجرها را
کز راه هوا بوی گل آید ز سرابت
از کوچه ما همچو نسیمی گذری کن
می میرم اگر کم بشود مهر وفایت
چنگم شود آشفته سه تارم بنوازد
وقتی بسرایم غزلی تازه برایت
بی تابم یک لحظه آرام ندارم
باز آ که بیاویزم از ان زلف رهایت
حیران شدم ای گل که چرا قدر ندانی
با این همه حُسنی که چنین داده خدایت
روزی که عسل کوشه ی چشمی بنوازی بنمایی
برخیزم ویکبار کنم جان به فدایت ..
ارس _آرامی ..
۷.۵k
۱۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.