مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم🌺
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم🌺
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم🍃🌺🍃
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم🌺
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی🍃🌺🍃
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم🌺
ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم🍃🌺🍃
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم🌺
فرو رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی🍃🌺🍃
دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم🍃🌺🍃
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم🍃🌺🍃
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت🍃🌺🍃
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان🌺 میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم🍃🌺🍃 سردم
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃😔🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم🍃🌺🍃
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم🌺
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی🍃🌺🍃
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم🌺
ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم🍃🌺🍃
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم🌺
فرو رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی🍃🌺🍃
دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم🍃🌺🍃
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم🍃🌺🍃
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت🍃🌺🍃
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان🌺 میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم🍃🌺🍃 سردم
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃😔🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
۸.۸k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲