یه زمانی آرزو میکردم حسم متقابل باشه و قبولم کنه

یه زمانی آرزو میکردم حسم متقابل باشه و قبولم کنه...
الان آرزو میکنم کاش وجود نداشتم که بهش درخواست بدم.




























































































_کافه تهکوک #TK


















































































































































The disease of memories with you`
دیدگاه ها (۱)

زندگی سخت شده‌‌.. بچه بودیم برا زخمایِ رو بدنمون و وسیله ای ...

سعی کنین کم‌ تر زبونتون تیز باشه تا زندگی رنگ و آبش براتون ت...

همونی که بهش بیشتر همه اعتماد میکنی بهت یاد میده هر کسی لیاق...

آزادی این نیست که مامان بابات بزارن هر کار میخوای بکنی... آ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۸۱ اما یه درد و ترس و دلتنگي ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۷۱ I'm going under, and this ...

زنگ زندگی p3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط