چه بیتابانه میخواهم ات

چه بی‌تابانه می‌خواهم ات
ای دوری‌ات آزمون تلخ زنده‌ به‌ گوری!
چه بی‌تابانه تو را طلب می‌کنم!
بر پشت سمندی
گویی
نوزین
که قرارش نیست
و فاصله
تجربه‌یی بیهوده است
بوی پیرهنت،
این‌جا
و اکنون
کوه‌ها در فاصله
سردند
دست
در کوچه و بستر
حضورِ مأنوسِ دستِ تو را می‌جوید،
و به راه اندیشیدن
یأس را
رج می‌زند
بی‌نجوای انگشتانت
فقط
و جهان از هر سلامی خالی‌ است

"احمد شاملو"
دیدگاه ها (۱)

یک روزهایی را باید اختصاص دادبه بی خیالی...نه به دغدغه ای فک...

تو زندگیت هیچ موقع حسرت زندگی کسایی که از درونشون خبرنداری ن...

گاهی یک فنجان چایی ☕و چند صفحه کتابو یک پنجره نیمه بازیک نسی...

.خدایا ” تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدمتو را بخشنده پند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط