او رفته بود و خاطره ها مانده بود و من
او رفته بود و خاطره ها مانده بود و من
یک درد بی طبیب و دوا مانده بود و من
تنها صدای ضجه ی سیم سه تار و بغض
در انتهای قصّه به جا مانده بود و من
در انعکاس کوه غرورش به گوش دل
پژواک های های جفا مانده بود و من
شعری بدون قافیه، بی وزن و بی ردیف
از شاعری شکسته صدا مانده بود و من
رفتن خطا و ماندنِ بر عهد اشتباه
این ارّه بر گلوی وفا مانده بود و من
از سخت جانی نفسِ مانده در قفس
انگشت بر دهانِ خدا مانده بود و من
بر دار آرزو غزل عاشقانه ام
با رقص مرگ روی هوا مانده بود و من
از آنهمه سرودن و گفتن برای عشق
یک نقطه چین نام شما مانده بود و من
از من نمانده بود اگر هیچ، بس همین
احساس پر گناه و خطا مانده بود و من
گویی که رفته بود تمامم ولی فقط
آن تکیه گاه ناب شفا مانده بود و من
شب رفت و باز شد شب و هر شب به شوق او
سوی ستاره دست دعا مانده بود ومن...
#عاشقانه
#خاص
یک درد بی طبیب و دوا مانده بود و من
تنها صدای ضجه ی سیم سه تار و بغض
در انتهای قصّه به جا مانده بود و من
در انعکاس کوه غرورش به گوش دل
پژواک های های جفا مانده بود و من
شعری بدون قافیه، بی وزن و بی ردیف
از شاعری شکسته صدا مانده بود و من
رفتن خطا و ماندنِ بر عهد اشتباه
این ارّه بر گلوی وفا مانده بود و من
از سخت جانی نفسِ مانده در قفس
انگشت بر دهانِ خدا مانده بود و من
بر دار آرزو غزل عاشقانه ام
با رقص مرگ روی هوا مانده بود و من
از آنهمه سرودن و گفتن برای عشق
یک نقطه چین نام شما مانده بود و من
از من نمانده بود اگر هیچ، بس همین
احساس پر گناه و خطا مانده بود و من
گویی که رفته بود تمامم ولی فقط
آن تکیه گاه ناب شفا مانده بود و من
شب رفت و باز شد شب و هر شب به شوق او
سوی ستاره دست دعا مانده بود ومن...
#عاشقانه
#خاص
۱۴.۸k
۲۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.